خدای صلح، برای ما دیگر «جنگ» نفرست
جنگ، اما شاید در کتابها قابل تحمل باشد، در واقعیت سراسر به یغما میبَرَد زندگی را. تصاویری از هشت سال سختی که بر ایران گذشت بهمناسبت سالروز ۳۱ شهریور.
♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥
جنگ، اما شاید در کتابها قابل تحمل باشد، در واقعیت سراسر به یغما میبَرَد زندگی را. تصاویری از هشت سال سختی که بر ایران گذشت بهمناسبت سالروز ۳۱ شهریور.
بر روی سیاره زمین مکانهایی بسیار بینظیر، زیبا و جذاب وجود دارند که قبلا هرگز آنها را ندیدهاید. از این رو قصد داریم شما را با عجیبترین مکانهای زمین که شبیه سیارههای دیگر هستند، آشنا کنیم.
در سیاره زمین مناطق عجیب و ناشناختهای وجود دارند که ظاهر ویژه آنها برای بسیاری از مردم اسرارآمیز به نظر میرسد. در زمانی که تمام تلاش بشر بر کشف ناشناختههای فضای بیکران معطوف شده است، بر روی همین سیاره دوستداشتنی نیز مناطقی درخور توجه قرار دارند که بیشتر مردم از وجود آنها بیخبر هستند.
۱. کوه برمو (Mount Bromo)
آدرس: اندونزی، سمرو، توده تنگر، کوه برومو
علاقهمندان در این مکان این فرصت را دارند تا به صورت همزمان دو آتشفشان فعال برمو سمرو را مشاهده کنند. این کوه که در شرق جاوا واقع شده است به عنوان یکی از جاذبههای طبیعی کشور اندونزی محسوب میشود و توریستها آن را به دلیل طلوع بسیار زیبا و نمای پانورامایی آن بسیار میپسندند.
کوه برمو دارای ارتفاعی حدود ۲ هزار و ۳۲۹ متر بوده و در توده کوهستانی تنکر بسیار معروف است. این کوه در میان دشتی واقع شده است که آن را به دریایی از شن میشناسند. از سال ۱۹۱۹ این دشت مورد حفاظت قرار رفته و علاقهمندان برای مشاهده آسان کوه برمو باید به کوه کمورو لاوانگ بروند.
۲. چشمه آب گرم گرند پریسماتیک یلواستون
(Grand Prismatic Spring)
آدرس: آمریکا، پارک ملی یلواستون، جاده گرند لوپ
چشمه آب گرم گرند پریسماتیک یلواستون به دلیل اینکه طی فصول مختلف در کنارههای آن حلقههایی از رنگهای متنوع و زیبا ایجاد میشود، در لیست عجیبترین مکانهای زمین قرار گرفته است. علاقهمندان میتوانند در فصل تابستان رنگهای قرمز و زرد را در این چشمه مشاهده کنند و در زمستان نیز رنگهای سبز نمایان میشود.
همچنین برای رسیدن به این چشمه آب گرم راههای پیادهرو مختلفی وجود دارد که همین موضوع نیز به یکی از جاذبههای گردشگری تبدیل شده است. چشمه آب گرم گرند پریسماتیک یلواستون به عنوان بزرگترین چشمه آب گرم آمریکا به شمار میرود که از قطری حدود ۹۱ متر بهره میبرد و دمای آن نیز حدود ۷۱ درجه سانتیگراد اعلام شده است.
۳. غار آبی دوس اوجوس (Dos Ojos cave)
آدرس: مکزیک، کیوآروو، تولوم، جاسینتو پات، ۳۰۷ کیلومتری کاررترا
از یکی از عجیبترین مکانهای زمین که سالانه میزان خیل عظیمی از گردشگران است میتوان به غار آبی دوس اوجوس اشاره کرد که محل مناسبی برای غواصی نیز به شمار میرود. تاکنون حدود ۸۲ کیلومتر از وسعت این غار شناسایی شده است که البته دارای ۲۸ ورودی است. همچنین از این غار به عنوان یکی از طولانیترین غارهای آبی جهان نام میبرند که از عمیقترین گذرگاههای غاری دنیا نیز برخوردار است. این گذرگاه دارای عمقی حدود ۱۱۹ متر است.
۴. زمینهای دالول (Dallol)
آدرس: اتیوپی، آفار تراینگل، بیابان داناکیل
زمینهای دالول که در اتیوپی قرار دارند از لحاظ علمی یک نوع پدیده جغرافیایی محسوب میشوند که روی این زمینها سازههای نمکی، چشمههای آب گرم اسیدی و آبفشانهای گازدار وجود دارد. سالانه بسیاری از گردشگران برای بازدید از رنگهای زیبای این زمینهای هیدروترمال به اتیوپی سفر میکنند. جالب است بدانید تا قبل از اختراع دوربینهای پیشرفته تصویری از این مکان در دست نبود؛ چراکه این منطقه جزو داغترین مناطق روی سیاره زمین محسوب میشود و در تابستان دمای آن تا ۱۱۴ درجه سانتیگراد افزایش پیدا میکند، از این رو در آن زمان نگاتیو در دوربین ذوب شده و از بین میرفت.
۵. آتشفشان مونا کیا (Mauna Kea)
آدرس: هاوایی، کائیلا کونا
علاقهمندان برای رسیدن به آتشفشان مونا کیا میبایست یکی از طولانیترین مسیرهای بدون توقف کوهنوردی در جهان را طی کنند، اما بدون شک این سختیها ارزش دارد و میتوان در بالای ابرها نظارهگر این آتشفشان و مناطق اطراف بود. آتشفشان مونا کیا جزو آتشفشانهای خاموشی محسوب میشود که از سطح دریا حدود ۴ هزار متر بالاتر بوده و در جزیر هاوایی واقع شده است. قسمت زیادی از این کوهستان در احاطه آب قرار دارد و به همین دلیل اگر از زیر آب ارتفاع این کوه را محاسبه کنیم به عدد ۱۰ هزار متری میرسیم که از اورست نیز بلندتر خواهد بود. همچنین این آتشفشان دارای عمری حدود ۱ میلیون ساله است.
۶. دره ماه (Moon Valley)
آدرس: شیلی، سان پدرو، دره ماه
اگر از آن دسته افرادی هستید که آروز دارید به ماه سفر کنید و این آرزو را دستنیافتنی میدانید، دره ماه شیلی میتواند جایگزین مناسبی برای این آرزو باشد. بسیاری از گردشگران، دره ماه را قطعهای از کره ماه میدانند که بر روی زمین قرار داده شده و میتوانند با راه رفتن بر روی آن تجربه سفر به ماه را شبیهسازی کنند. این دره دارای ساختارهایی سنگی است که به دلیل ورزش باد و باران شدید فرسایش یافته و به این شکل درآمدهاند. رنگهای سنگها و سازههای سنگی این منطقه نیز بسیار به ماه شباهت دارد.
۷. پارک ملی لنسویس مارانهنسس
(Lencois Maranhenses National Park)
آدرس: اندونزی، سمرو، توده تنگر، کوه برومو
از یکی از زیباترین و بکرترین پدیدههای جغرافیایی زمین میتوان به پارک ملی شنی لنسوئیس مارانهنسس کشور برزیل اشاره کرد. تپههای شنی این پارک ملی بسیار مشهور بوده و بازدیدکنندگان زیادی را هرساله به سوی خود جذب میکند. در فصول بارانی سال و به خصوص ماههای ژوئن چالههای زمین این پارک با آب پر میشود و مناظر زیبایی را به وجود میآورند.
در زمان بارش باران نیز بر روی زمینهای شنی تالابهایی ایجاد میشود که عمق برخی آنها به ۳ متر نیز میرسد. متوسط بارش سالانه در این منطقه حدود ۱۲۰ میلیمتر اعلام شده است. همچنین برخی اوقات رودخانههای اطراف به تالابهای این پارک ملی میپیوندند که بازدیدکنندگان قادر خواهند بود ماهیان را در این پارک ملی مشاهده کنند.
۸. صحرای سفید فرافره
(White Desert: Farafra)
آدرس: مصر، فرافره، ۴۵ کیلومتری روستای فرافره
در نگاه اول ممکن است با دیدن صحرای سفید فرافره سطحی از پوشش برفی را تصور کنید. به دلیل سفید بودن این منطقه، نام صحرا سفید فرافره را برای آن در نظر گرفتهاند. در کنار رنگ سفید این صحرا، صخرههای بزرگ و به شکل قارچ آن باعث شده است تا بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد. مساحت این صحرا حدود ۲.۵ میلیون کیلومتر است و جزو غربیترین مناطق کشور مصر محسوب میشود که فقط قسمت شمالی این صحرا دارای رنگ سفید است. برخی از کارشناسان عنوان میکنند این منطقه در قرون وسطی مملو از آب بوده که پس از تبخیر آب و رسوب باقی مانده بدن جانوران چنین صخرههای بزرگی ایجاد شده است.
کشف گاز فسفین در اتمسفر سیاره زهره نظر بسیاری از دانشمندان را جلب کرده است. اما آیا حیات فرازمینی در ابرهای این سیاره غوطهور است؟
سالهاست دانشمندان بهترین ابزارهای علمی را در جستوجوی حیات فرازمینی بهکار گرفتهاند و حالا این ایده که ممکن است حیات حتی بهصورت مولکولی در ابرهای سیاره زهره کشف شود، بسیار هیجانانگیز بهحساب میآید. اخترشناسان با استفاده از تلسکوپ جیمز مکسول در هاوایی گازی را در جو زهره کشف کردهاند که هنوز توضیحی درباره آن ندارند و مشغول مطالعه آن هستند. این گاز با نام «فسفین»، مولکولی است که از یک اتم فسفر و ۳ اتم هیدروژن تشکیل شده است. وجود این گاز در اتمسفر زهره یا همان ونوس با استفاده از تلسکوپ رادیویی آتاکاما در شیلی هم تأیید شده است. فسفین با حیات در کره زمین بسیار مرتبط است و بهعنوان مثال در میکروبهای روده حیواناتی مانند پنگوئنها یا در محیطهای کماکسیژن مانند باتلاقها مشاهده میشود. این گاز را میتوان بهطور صنعتی تولید کرد، اما باید توجه داشت که در زهره هیچ کارخانه یا پنگوئنی وجود ندارد!
پس چرا این گاز در ۵۰ کیلومتری سطح این سیاره وجود دارد؟ پروفسور جین گریوز از دانشگاه کاردیف انگلستان و همکارانش این پرسش را مطرح کردهاند. آنها مقالهای را در مجله نیچر آسترونومی منتشر کردهاند که به جزئیات مشاهدات آنها از فسفین در زهره و همچنین تحقیقات انجام شده برای نشان دادن اینکه این مولکول میتواند منشأ طبیعی و غیربیولوژیکی داشته باشد، میپردازد.
دقیقا چه چیزی شناسایی شده است؟
تیم گریوز ابتدا با استفاده از تلسکوپ جیمز کلرک مکسول در هاوایی، فسفین را در زهره شناسایی کردند و سپس حضور آن را با استفاده از آرایه میلیمتری بزرگ آتاکاما در شیلی تأیید کردند.
فسفین دارای یک «خط جذب» مشخص است که این تلسکوپهای رادیویی آن را تشخیص میدهند. این گاز در میانه عرضهای جغرافیایی این سیاره با ارتفاع تقریبا ۵۰ تا ۶۰ کیلومتر مشاهده میشود. این غلظت اگرچه کم است و فقط ۱۰ تا ۲۰ جزء در هر میلیارد مولکول اتمسفر را تشکیل میدهد، اما در این بافت، مقدار زیادی محسوب میشود.
چرا این کشف هیجانانگیز است؟
وقتی به زندگی در جای دیگری از منظومه شمسی فکر میکنیم، سیاره زهره چندان جالب بهنظر نمیرسد. این سیاره در مقایسه با زمین، شبیه یک جهنم است. این سیاره با جوی که ۹۶ درصد آن را دیاکسید کربن تشکیل داده، یک اثر گلخانهای خارج از کنترل را تجربه میکند. دمای سطح آن مانند دمای فِر پیتزاست که بیش از ۴۰۰ درجه سانتیگراد حرارت دارد. کاوشگرهای فضایی که روی این سیاره فرود آمدهاند، قبل از آنکه نابود شوند، فقط چند دقیقه دوام آوردهاند. با این حال، اگر ۵۰ کیلومتر بالا بروید با شرایطی شبیه «شرایط آستین پیراهن» روبهرو میشوید. محیط آستین پیراهن (Shirt-sleeve environment) اصطلاحی است که در طراحی فضاپیما برای توصیف فضای داخلی فضاپیما استفاده میشود که در آن نیازی به پوشیدن لباس خاصی نیست؛ بنابراین، اگر واقعا حیات در ناهید وجود داشته باشد، این دقیقا همان جایی است که انتظار داریم آن را پیدا کنیم.
واکنشها چه بوده است؟
واکنشها به این موضوع یا محتاطانه یا از سر ذوقزدگی بوده است. این تیم با قاطعیت ادعا نمیکند که حیات را در ناهید یافته است؛ بنابراین، این ایده باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.
کالین ویلسون از دانشگاه آکسفورد میگوید: این اتفاق واقعا هیجانانگیز است و به کشفهای جدید منجر خواهد شد؛ حتی اگر مشخص شود که تشخیص فسفین یک تفسیر غلط طیفسنجی است که فکر نمیکنم چنین باشد. لوئیس دارتنل از دانشگاه وست مینستر هم واکنش محتاطانهای دارد. او یک متخصص نجوم است که امکان حیات در ورای زمین را مطالعه میکند. او میگوید: اگر حیات در سطح بالای ابرهای زهره وجود داشته باشد، بسیار امیدوارکننده است؛ زیرا این بدان معناست که شاید حیات در کهکشان ما بهطور کلی بسیار متداول بوده است.
چگونه این مسئله حل میشود؟
با ارسال یک کاوشگر به زهره میتوان فضای خاص زهره را بررسی کرد. آژانس فضایی ایالات متحده (ناسا) اخیرا از دانشمندان خواسته است که یک مأموریت مهم در دهه ۲۰۳۰ طراحی کنند. از این رو، یک مدل مفهومی خاص که درواقع یک روبات فضایی یا یک بالن سازگار برای سفر به درون ابرهای ناهید است، پیشنهاد شده است. سارا سیگر از دانشگاه امآیتی میگوید: روسها این کار را با بالنی به نام «وگا» در سال ۱۹۸۵ انجام دادهاند. این بالن برای محافظت در برابر اسید سولفوریک با تفلون پوشانده شده و برای انجام بررسیها، چند روز شناور بود.
او میگوید: ما هم میتوانیم قطرات را جمع کنیم و خصوصیات آنها را بسنجیم؛ حتی میتوانیم یک میکروسکوپ همراه داشته باشیم و سعی کنیم که خودمان در جستوجوی حیات باشیم.
اما آیا سیاره زهره میتواند خانه بعدی
انسانها باشد؟
آیا تا به حال به فکر زندگی کردن در سیاره زهره یا ونوس بودهاید؟ چند درصد احتمال دارد تا ونوس یا همان زهره میزبان مناسبی برای انسانها باشد؟
یکی از مهمترین و جنجالیترین موضوعاتی که جدای از کشور و نژاد، همواره ذهن انسان را درگیر خود کرده است، مسئله پایان دوره حیات زمین و نیاز به پیدا کردن خانهای جدید است.
طی سالیان گذشته، خبر سفر به مریخ و انجام تحقیقات مداوم روی آن، کمی انسان را به وجود یک میزبان جدید امیدوارتر کرده است؛ همچنین میدانیم که طبق مشاهدات انجام شده، سیارههای بسیاری شبیه به زمین و دارای آب و محیط قابل زیست وجود دارند، اما با این وجود، همه آنها بسیار دورتر از حد توان انسان امروزی برای رسیدن هستند. با این حال، اگر به قصد یافتن یک سیاره میزبان به جز زمین، منظومه شمسی را مجددا بررسی کنیم، ونوس نیز یکی از گزینهها خواهد بود.
ونوس یا همان زهره، دومین سیاره از نظر نزدیک بودن با مرکز منظومه شمسی، خورشید بوده و از نظر حجم و اندازه، شباهت بسیاری را به زمین دارد. اما به نظر شما این سیاره تا چه حد پذیرای موجودات زنده خواهد بود؟ آیا انسان میتواند در ونوس تمدنی جدید به پا کند؟
ادبیات جنگ و موضوع دو جنگ جهانی همواره مورد توجه مترجمهای ادبی در ایران بوده است. این نکته را نه تنها در کمیت رمانهایی که منتشر شده است میتوان دریافت، که از کیفیت قابلتوجه و انتخاب مترجمها نیز میتوان به این امر پی برد. در اینجا قصد داریم که چند رمان مشهور و مهم که دربارۀ جنگ جهانی دوم و به تأثیر از آن نوشته شده است و در ایران نیز ترجمه و چاپ شدهاند را معرفی کنیم.
خاموشی دریا
داستان بلندی است که ژان بروله آن را در سال ۱۹۴۱، در اثنای جنگ جهانی دوم و سالهای اشغال فرانسه، با نام مستعار ورکور، به صورت مخفیانه نوشت و مدت کوتاهی بعد از انتشار آن، حسن شهید نورایی آن را به فارسی ترجمه و در آبان ۱۳۲۳ در تهران منتشر کرد. این کتاب که تحت مجموعهای با عنوان «دفترچههای خاموشی» منتشر شده است، شرح حال پیرمردی فرانسوی است که با دختر برادرش زندگی میکند و در خانه مجبور به میزبانی یک افسر آلمانی هستند که خانۀ آنان را اشغال کرده است؛ افسری که موسیقیدان است و فرانسه را دوست دارد و جنگ را نیز تعبیر و تفسیری فرهنگی میکند و سعی در جلب نظر میزبانانش دارد، اما میزبانان او برای بیان اعتراض خود به اشغال خانه و کشورشان جز سکوت و خاموشی راهی نمیشناسند.
«خاموشی دریا» جزء کتابهایی بود که تحت سلسله انتشاراتی در لندن با عنوان «دفترچههای خاموشی» توسط نهضت مقاومت فرانسه در لندن چاپ میشد. ویژگی همۀ آنها مخالفتشان با فاشیسم و نازیسم و تلاش برای آزادسازی فرانسه بود.
«خاموشی دریا» تقابل معناداری ایجاد کرده بین انسان، فرهنگ و جنگ. در نهایت میتوان گفت که در «ادبیات مقاومت» و با توجه به جو احساسیای که معمولاً در این گونه ادبیاتها وجود دارد این کتاب تا حدی خودش را از شعارزدگی و پناهآوردن به ناواقعیت دور نگه میدارد.
پرنده رنگین
رمانی است از یرژی کوشینسکی داستاننویس لهستانی-آمریکاییِ یهودیتبار. داستان از دید پسری یهودی و تنها و سرگردان در دوران جنگ جهانی دوم روایت میشود و روایتی از زجر و شکنجۀ یک کودک به دست میدهد. داستان سرشار از حماسههای بردباری و مقاومت است که توسط این کودک بروز و بیان پیدا میکند که هم در برابر جهل و خرافات روستائیان، و هم در برابر تجاوزهای نازیسم مقاومت میکند.
«پرنده رنگین» در سال ۱۹۶۵ منتشر شد. در بین رمانهای مربوط به حوادث جنگ جهانی دوم، رمان پرندۀ رنگین از پرفروشترین آنهاست و بیش از هر رمان دیگری بعد از جنگ در آمریکا، به زبانهای دیگر ترجمه شده است، خواننده خواهد دید که قسمت عظیمی از ظلمی که بر شخصیت اصلی داستان میرود از نازیها نیست، بلکه از طرف مردمی جاهل و عقبمانده است که خود اسیر نازیها هستند، کودکی بیگناه، در عبور از دهی به دهی دیگر، به ندرت از کسی مهر و شفقت میبیند، بارها به سرش میزند که از دست به اصطلاح حامیانش به دشمنان خود پناه ببرد. بخشی از زندگی این کودک از کودکی خود کوشینسکی به عاریت گرفته شده است و به راستی که فقط زجر شخصی و تجربه شده است که یک نویسنده را به خالق آثار بزرگ تبدیل میکند.
منتقدان ادبی، کتابهای حضور، پرنده رنگین و گامها را جزو مهمترین آثار کوشینسکی ارزیابی کردهاند. این کتاب با عنوان «پرواز را به خاطر بسپار» توسط انتشارات هاشمی و به ترجمه ساناز صحتی در ایران وارد بازار شد. مترجم فارسی این اثر در مقدمه کتاب نوشته: عنوان کتاب را نمیشد به پرنده رنگ شده یا پرنده رنگین ترجمه کنم، چرا که به نظرم معنای مطلب اصلی را نمیرساند، پس عنوان را از شعری از فروغ فرخزاد وام گرفتم.
سلاخخانه شماره پنج
رمانی نوشته کرت وانهگت نویسنده معاصر آمریکایی است که در سال ۱۹۶۹ منتشر شدهاست. ونهگات کتاب را بر اساس تجارب شخصی خویش در جنگ جهانی دوم درباره واقعه بمباران شهر درسدن آلمان توسط متفقین نوشته است. شخصیت اصلی این کتاب بیلی پیل گریم، سرباز آمریکایی است که در زمان جنگ جهانی دوم در شهر درسدن حضور دارد و در زمان بمباران، در سلاخخانهای در زیرزمین پناه میگیرد.
واقعه تاریخی بمباران شهر درسدن آلمان در اواخر جنگ جهانی دوم، بین روزهای ۱۳ تا ۱۵ فوریه سال ۱۹۴۵ رخ داد و در طی بمبارانهایی سهمگین، ۱۳۰۰ بمبافکن نیروی هوایی انگلیس و آمریکا، حدود ۳۹۰۰ تن بمب روی این شهر ریختند. تخمین زده میشود که بین ۲۴ تا ۴۰ هزار نفر در طی این سه روز کشته شدهاند. ولی در منابعی هم به عدد ۱۳۴ هزار نفر اشاره شده است. کرت وانهگت در این دوران به عنوان اسیر جنگی در شهر حضور داشته و از نزدیک شاهد این واقعه بوده است. او این رمان را بعدها تحت تاثیر این واقعه نوشت.
بیلی پیلگریم، قهرمان داستان، در زمان خدمت خود در ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم، قابلیت حرکت در زمان را پیدا میکند و از آن لحظه بهطور همزمان در زمین و یک سیاره دور به نام ترالفامادور زندگیش را پی میگیرد. او به فلسفه سرنوشت ترالفامادوریها باور پیدا میکند. آنها قادر به دیدن محیط خود در چهار بعد هستند؛ بنابراین از تمام اتفاقات گذشته و آینده باخبرند.
پس واکنش او به تمام اتفاقات ناخوشایندی که واقع میشود، گفتن این جمله است: «بله! رسم روزگار چنین است.» این کتاب نخستین بار در سال ۱۳۸۳ توسط علی اصغر بهرامی به فارسی ترجمه و توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شد.
وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ
رمان جنگی «وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ» در قالب یکی از مجموعه داستانهای خارجی انتشارات امیرکبیر با ترجمه شریف لنکرانی چاپ شد. اولین چاپ این ترجمه در سال ۱۳۴۶ انجام شد و تجدید چاپ دوبارهاش نیز در سال ۹۰ انجام شد. نویسنده این رمان، در سال ۱۸۹۸ و متولد شد و در سال ۱۹۷۰ درگذشت.این اثر روایتی است از یک سرباز که در میانه ناامیدیها و سرخوردگیهای ناشی از جنگ، تنها راه نجاتش را روی آوردن به عشق مییابد.
در توصیف این کتاب آمده: «این کتاب رمان گیرایی است که گوشهای از جنگ جهانی دوم را نشان میدهد. این رمان داستان انسانهایی که سرباز میشوند نیست، بلکه داستان سربازانی است که به تاثیر اکسیر جنگ و مرگ، غرور و جاهطلبی خود را از دست میدهند و دوباره انسان میشوند. توفیق قهرمانان این داستان که میتوانند در بحبوحه جنگ از لذت عشق و زندگی برخوردار شوند، نشانه قدرت روحی انسان در مقابله با افکار مربوط به شکست کامل خویش است.»
ارنست، شخصیت اول داستان، بعد از دو سال خدمت در ارتش روسیه، زمانی که به زادگاهش بازمیگردد با صحنهای روبهرو میشود که باورش برای او سخت است: خانهای ویران شده و والدینی که در هیچ کجا نشانی از آنها نمییابد. حتی همسایهها هم از اینکه چه اتفاقی ممکن است برایشان افتاده باشد بیخبرند. در روزهای پایانی مرخصی، ارنست به یکی از دوستان دوران کودکی خود به نام الیزابت برمیخورد و شباهتهای زیادی بین خود و او مییابد. هر دو در دنیایی گرفتار شدهاند که البته مانند بسیاری از انسانهای اطراف خود، در ساخت آن نقشی نداشتهاند.
با این حال، در دوران جنگ، یافتن نشانی از عشق خود میتواند دنیایی جدید را برای ارنست بسازد. در سراسر داستان، مخاطب با تصویرسازیهای نویسنده از ارنست روبهرو میشود: شخصیتی جوان که طبق توصیفهای داستان، بر اثر فشاری که جنگ بر او وارد کرده، کمی شکسته شده و میانسال به نظر میرسد. در زمانی که ارنست در حال جستوجوی والدین خویش است با انسانهای زیادی روبهرو میشود. تقریبا هر شخصی به دنبال دوست یا آشنای خود است و افراد بیگناه زیادی در این بین کشته شدهاند.
یکی از نکات جالب در این داستان ورود شخصیت اصلی داستان به ذهن افرادی است که هر یک به نوعی سرگردان شدهاند. اینگونه است که او با چهره واقعی انسانها، بدون نقابی بر صورت، آشنا میشود و انسانهای اطرافش را صادق و یک رنگ میبیند؛ زیرا جنگ توان هرگونه فخر فروختن و خودنمایی را از آنها گرفته است. این نویسنده در داستانش حقیقت بشر را در بدترین حالتش نشان میدهد و مخاطب را بدین باور میرساند که ظلم و خشونت، به بخش خاصی از انسانها تعلق ندارد و دارای زبانی جهانی است.
بیهمان
رمانی از هانس فالادا، نویسنده آلمانی است که در سال ۱۹۴۷ میلادی منتشر شد و نویسندهاش نیز در همان سال درگذشت. این رمان بر اساس داستان واقعی زن و شوهری از طبقه کارگر جامعه است که بعد از مرگ تنها فرزندشان، به جبهه مقاومت آلمانها علیه هیتلر در زمان جنگ جهانی پیوستهاند.
«بیهمان» که بعد از انتشار ترجمهاش به زبان انگلیسی با عنوان «Every Man Dies Alone» و «Alone in Berlin»، مورد توجه قرار گرفت یکی از نخستین رمانهای ضد نازیها به قلم نویسندهای آلمانی بعد از جنگ جهانی دوم محسوب میشود و برخی منتقدان آن را برترین رمانی نامیدهاند که تاکنون درباره این موضوع نوشته شده است. آثار فالادا اغلب با نثر ادبی و واقعگرایانهاش شناخته میشوند که در آن میتوان جزییات دقیقی از حوادث را خواند. او حقایق را مانند آنچه در روزنامهها نگاشته میشوند ثبت میکند و به آنها رنگ و بوی داستانی میدهند. در سالهایی که جنگ جهانی دوم به تازگی تمام شده بود به ندرت میشد نویسندهای آلمانی را یافت که در این کشور باقی مانده باشد و موضوع سالهای جنگ را دستمایه نگارش رمانی قرار دهد که قهرمانان آن مردمان عادی بودند. «بیهمان» در زمان انتشارش در آلمان تاثیر زیادی بر مردم این کشور گذاشت، هرچند نسخه خلاصهشدهای از آن به دست مخاطبان آلمانی رسیده بود. نسخه اصلی و کامل این رمان در پی موفقیت خیرهکننده ترجمه کتاب در کشورهای آمریکا و انگلیس، در سالهای اخیر در کشور آلمان برای نخستین بار با متن کامل و اصلی آن منتشر شد. این رمان در ایران با ترجمۀ محمد همتی و توسط نشر نیکا روانۀ بازار شده است.
تبصره ۲۲
رمانی نوشتۀ جوزف هلر رماننویس مشهور آمریکاییاست. رمان با تکیه بسیار بر تجربیات هلر در نیروی هوایی، داستانی جنگی ارائه میدهد که از یک زاویه، خنده دار و عجیب و از زاویهای دیگر، بدبینانه و تکان دهنده است. بعد از انتشار اولیه کتاب در سال ۱۹۶۱، جنجالهای زیادی پیرامون آن در گرفت. منتقدان یا به شدت آن را ستایش میکردند و یا به شدت از آن متنفر بودند، ولی هر دو گروه دلایل مشترکی برای این نظر خود داشتند. با گذشت زمان تبصره ۲۲ به یکی از رمانهای تعیین کننده قرن بیستم تبدیل شده است. رمان چشماندازی کاملاً غیر احساسی از جنگ ارائه میدهد که تمام ظاهرسازیهای عاشقانه را از جنگ دور میکند و افتخار و شکوه را با کمدیهای کابوس واری از خشونت، بوروکراسی و جنونی متناقض جایگزین میسازد. این گونه از کنایه در ادبیات بعد از جنگ ویتنام بسیار رایج بود؛ اما بعد از جنگ جهانی دوم که آمریکاییها تصور میکردند جنگی عادلانه و قهرمانانه بود، تبصره ۲۲ شوکهکننده بود.
برخلاف دیگر رمانهای غیر عاشقانه جنگی، تبصره ۲۲ برای انتقال جنون جنگ به طنز وابسته است و معنایی وحشتناک از درگیریهای مسلحانه را بهوسیله ناامیدی و پوچی ارائه میدهد و نه به وسیله تصاویری نمایشی از درد و رنج و خشونت. این رمان همچنین خود را از دیگر رمانهای غیرعاشقانه بهوسیله ارزشهای اصلی خود جدا میکند: یعنی داستان یوساریان قهرمان رمان که در نهایت از افراد مایوس شده نیست و همچنان امیدوار است. او معتقد است که با انگیزهای مثبت به زندگی و آزادی، میتوان افراد را از گرو ماشین آلات غیرانسانی جنگ رها کرد. داستان به صورت چند سری داستانهای موازی که با هم ارتباط اندکی دارند و بدون ترتیب زمانی خاصی تعریف میشود. روایتی که از این ساختار درهم و برهم پدیدار میشود، از ارزشهای فردی در مقابل نظامیگری انبوه جمعی و غیر شخصی حمایت میکند و در هر مرحله آن را با صداقت و ریاکاری مسخره میکند حتی زمانی که به نظر میرسد چنین نظری پیروز میشود.
خشونت و بیرحمی برای انسان نگرانکننده است، چون دشوار است که تصور کنید چگونه آسیب رساندن به یک دوست یا همنوع میتواند انتخاب خوبی برای هر فرد محسوب شود. در تبصره ۲۲، جوزف هلر خشونت جنگ را با نشان دادن وحشیگری سربازان توجیه نمیکند بلکه نشان میدهد خشونت مرگ به عنوان بخشی از زندگی روزمره رخ میدهد و شخصیتها را با خونخواهی بیش از حد بر نمیانگیزد. این، خشونت رمان را عجیبتر میکند، چون نمیتوان به راحتی آن را نادیده گرفت و محکوم کرد. مردانی که این خشونتها را مرتکب میشوند قاتل یا نظامی نبودهاند بلکه افرادی معمولی بودند، انتخاب به خشونت و پرخاشگری در اصل از سوی دیگران گرفته شده است. رمان «تبصره ۲۲» را میتوان به همراه «برهنهها و مردهها» نورمن میلر و «سلاخخانه شماره ۵» کورت ونهگات، یکی از سه اثر مهم ادبیات ضد جنگ آمریکا خواند. این کتاب در ایران با ترجمۀ احسان نوروزی توسط انتشارات چشمه وارد بازار شده است.
موش و گربه
رمانی نوشتۀ گونترگراس، نویسندۀ آلمانی که در سال ۱۹۶۱ منتشر شده است. موش و گربه دومین کتاب از مجموعه سهگانۀ دانتسیگ (پس از طبل حلبی و پیش از سالهای سگی) است. این داستان، زندگی یک نوجوان یتیم را به نام یواخیم مالکه روایت میکند. راوی داستان فردی به نام پیلنتس است که خود را دوست مالکه میداند. بیشتر روایت پیلنتس، مالکه را به صورت دوم شخص مخاطب قرار میدهد. داستان در شهر دانتسیگ (گدانسک) و در زمان حکومت نازی و جنگ جهانی دوم میگذرد. شخصیت اصلی کتاب موش وگربه، پسری چهارده ساله به نام خواکیم مالکه است که به منظور دور کردن ذهنش از غدهی تیروئید بسیار بزرگ خود [که باعث رنج و اندوه اوست]به ورزش و غواصی رو میآورد.
خواکیم خیلی زود از طرف هم سن و سالان و جامعهی خود، به «مالکهی بزرگ» ملقب شده، اما در نظر دشمنانش، همچنان هدفی برای آزار و اذیت باقی میماند. او در کشوری زخم خورده از جنگ، بسیار متفاوت با سایرین است و همین تفاوت، دردسرهایی برایش به وجود میآورد. گراس بار دیگر در این کتاب، توجه خود را معطوف شهر دانزیگ [گدانسک امروزی واقع در لهستان]کرده است. موش و گربه با ترکیب دقیق و زیرکانهی شوخ طبعی و قدرتطلبی، داستان از فرش به عرش رسیدن مالکهی جوان را روایت میکند. شوخیها و متلکهای عجیب و غریب خواکیم، تاریکی و یأس موجود در کشوری صدمه دیده از خشونت نازیها و جنگ را تلطیف و پنهان میسازد. این کتاب اولینبار در سال ۱۳۵۰ با ترجمۀ کامران فانی توسط انتشارات پیام منتشر گردید.
در اینجا تصاویر از تاریخ نه چندان دور این سرزمین گذاشتهایم، نگاه به عقب شاید کمکِ آینده باشد.
افتتاح موزه هنرهای معاصر در تهران. سال ۱۳۵۶
فروشِ آزاد اجناس کوپنی بیرون از یک فروشگاه در تهران. سال هفتادوشش
عزتالله انتظامی، فرخ غفاری و علی نصیریان در اواخر دهه چهل در یک مصاحبه مطبوعاتی.
درگیری در دانشگاه تهران در جریان انقلاب فرهنگی در اردیبهشت سال پنجاهونه.
پمپ بنزین دروازه دولت. تابستان سال چهل
عکسی از عزتالله انتظامی در خیابان فردوسی، در یکی از طبقات ساختمان درحال ساخت فروشگاه فردوسی.سال سیوهفت
عکسهای شادی از آزادی خرمشهر در دهه شصت
بیست و هشت آذر سال سی و پنج. سینما دیانا(سینما سپیده)
منابع: صفحه اینستاگرام علی ملیحی و علیرضا محمودی
سوئد در شمال اروپا و در شبه جزیره اسکاندیناوی است که از یک سمت به نروژ و فنلاند و از سمت دیگر با پل «ارساند» به دانمارک وصل میشود. استکهلم پایتخت مدرن سوئد و بزرگترین شهر این کشور که بهعنوان پایتخت اسکاندیناوی هم نام برده میشود، یکی از زیباترین شهرهای جهان است. مردم دنیا سوئد را بهخاطر هوای بسیار سرد قطبی، جایزه مشهور نوبل و بهتازگی با نوجوان محیطزیستی مشهور و پرحاشیه «گرتا تونبرگ» در ذهن دارند.
دختری که چند وقت پیش برای سخنرانی به کنفرانس تغییرات اقلیمی مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک دعوت شد. جالب است بدانید رابطه ایران و سوئد از زمان ناصرالدین شاه قاجار تاکنون در بالاترین سطح دیپلماتیک قرار داشته و امروزه در حوزههای سیاست و کشورداری هم سیاستمداران ایرانیتبار، گوی سبقت را از دیگران در این کشور ربودهاند.
نزدیک به ۱۰۰ هزار ایرانی در سوئد زندگی میکنند. شاید به همین دلیل است که سوئد را یکی از پایتختهای فرهنگی ایرانیان در خارج از کشور میدانند و نزد ایرانیان کشوری خوشنام است. این روزها در هیاهوی بحران کرونا، این کشور روش متفاوتی را در پیش گرفته است و خبری از قرنطینه، تعطیلی و منع رفتوآمد نیست و با این رویکرد بر سر زبانها افتاده است. در پرونده امروز قصد داریم دانستنیهای جالبی درباره سوئد، مردمش و سبک زندگی منحصر بهفردش را ارائه دهیم.
از زمان وایکینگها تا صنعتی شدن
از قرن نهم تا اواسط قرن یازدهم، دوران وایکینگها نامیده میشود. واژه وایکینگ به معنی دزد دریایی است و این گروه که در کشورهای شمال اروپا همچون سوئد، نروژ و دانمارک مستقر بودهاند با تاخت و تاز به اروپا و حملات وحشیانه به مردم دیگر کشورها، روزگار میگذراندند. آنها با بسیاری از کشورهای دنیا وارد جنگ شدند، خونهای بسیار ریختند و در غارت کردن سیریناپذیر به نظر میرسیدند. رفتارهای وایکینگها هنوز هم مایه شرمساری مردمانی است که در این کشورها زندگی میکنند.
تنها یادگار از وایکینگها که در ساختن قایق مهارت داشتند و به دریانوردی نیز خو گرفته بودند، یک کشتی جنگی است؛ کشتی جنگی واسا که سال ۱۶۲۸ میلادی برای حمله به لهستان، بندر استکهلم را ترک میکند، اما گرفتار خشم اقیانوس میشود و در اعماق آبهای سرد فرو میرود. برای سه قرن، کسی از سرنوشت واسا اطلاعی نداشته تا اینکه در سال ۱۹۶۱ میلادی، پژوهشگران سوئدی در عملیاتی ویژه کشتی را یافتند، از آب بیرون کشیدند، ترمیم کردند و در نهایت به معرض دید عموم گذاشتند. پس از ۳۰۰ سال کاوش و سه دهه مرمت، حالا یک کشتی جنگی واقعی از سرزمین وایکینگها، مشابه روزهای اولیه خود وجود دارد تا آنها گذشتهشان را فراموش نکنند.
اما سوئد با آن تاریخچه تلخ چطور موفق شد؟ ماجرا به اواخر قرن سیزدهم برمیگردد که اتفاقات زیادی در این کشور روی داد. در این قرن، کشاورزی و تجارت هرچه بیشتر سازمان یافت، شهرهای جدید احداث شد و پارلمان سوئد که وضع کننده قوانین این کشور است، افتتاح شد. در اواسط قرن هجدهم سوئد به مرحله صنعتی شدن ورود و احداث راهآهن را آغاز کرد که به ثمرهاش، آنها توانستند چوب و آهن به کشورهای دیگر بفروشند، صنایع بزرگی در کشورشان ایجاد کنند و نرخ بیکاری را به پایینترین حد ممکن برسانند. رویکردی که به نظر میرسد تا امروز ادامه دادهاند.
بلندی روز به ۲۱ ساعت میرسد
با اینکه شهرها در شمال سوئد با آبوهوای قطبی روبهرو هستند، در شهرهای جنوبیتر، آبوهوای این کشور از آنچه بهنظر میرسد ملایمتر است. سوئد به دلیل گستردگی، روند شروع و پایان فصلهایش با توجه به مناطق مختلف آن متفاوت است و جغرافیای متنوعی دارد. مناطق شمال سوئد در اواخر ماه آوریل یعنی اردیبهشت و خرداد، برفپوش هستند، در حالی که بهار در شهر استکهلم که تقریبا در وسط کشور واقع شده همچون بهار در کشور خودمان است.
در شهرهای نزدیک به نوار قطبی، طول بلندترین شب سال حدود ۲۱ ساعت است و در زمستان خورشید حضوری نامحسوس دارد. در تابستان هم بلندی روز به ۲۱ ساعت میرسد و هوا خیلی تاریک نمیشود. مردم در سرزمینهای شمالی پدیده خارقالعاده «شفق قطبی» را هم تجربه میکنند. آبوهوای سوئد هرچه باشد مردمش معتقدند «هوای بد وجود ندارد، آنچه بد است طرز لباس پوشیدن ماست!»
ویژگیهای بارز سوئدیها از زبان یک زوج
ایرانی
«علی» و «میترا» زوج ایرانی که بیش از ۴۰ سال است در سوئد زندگی میکنند، در پیامی اینستاگرامی و البته کوتاه به ما درباره سبک زندگی سوئدیها اینطور میگویند: «تاکید بر برابری در بین سوئدیها تا حدی است که باعث شده مردم رقابت را تشویق نکنند و به کودکان یاد بدهند که خودشان را برتر از دیگران ندانند. مردم سوئد خود برتربینی، افراطگرایی و ریختوپاش را نهی میکنند و اعتدال در زندگیشان حرف اول را میزند، حتی در کار کردن و تفریح.
سوئدیها بر این باورند که باید گوششنوای حرف دیگران باشند تا خودشان هم بعدا شنیده شوند. اغلب آرام و با متانت صحبت میکنند و در مکانهای عمومی کمتر دیده میشود که یک سوئدی خشم خود را نشان دهد. سوئدیها بسیار کم حرف هستند و معروف است که اگر در فروشگاهی، سد راه کسی بشوی، آن شخص بدون گفتن حتی یک کلمه فقط پشت سرت میایستد تا از جلوی او کنار بروی! زمانبندی حرکت اتوبوس و مترو در شهرها بهقدری دقیق است که بهراحتی میتوان ساعت را با حرکت آنها تنظیم کرد. البته این دقت به بهای سلامتی افرادی که در سرما مجبورند معطل بمانند بیارتباط نیست.
سوئدیها تاکید زیادی بر درک درست حرف طرف مقابل دارند یعنی حاضرند مدت زیادی را با شما به مباحثه بپردازند تا منظور شما را درک کنند. این رفتار بزرگترین مزیتی که دارد دوری از تنش است. همچنین خانواده در فرهنگ مردم، جایگاه ویژهای دارد. حقوق کودکان به شدت رعایت میشود. برای این که خانوادهها در مراقبت از کودکان کم نگذارند، حقوقی به آنها تعلق میگیرد که در تمام دنیا مثالزدنی است. پدر یا مادر میتوانند با تولد کودکشان تا ۱۸ ماه مرخصی با حقوق بگیرند. تا ۸ سالگی و زمان مدرسه رفتن کودک میتوانند تا ۲۵درصد از حجم کاری خود را کم کنند و به کودک برسند. ضمن اینکه کمک هزینهای ۴۸۰ روزه به والدین پرداخت میشود و والدین میتوانند ۶۰ روز در سال برای مراقبت از فرزند خود مرخصی بگیرند. بچهها تا ۱۸ سالگی و برای دندان پزشکی تا ۲۱ سالگی از هزینه درمان معاف هستند.»
عروسی ساده به سبک سوئدی
در سوئد عروسیها در سادگی تمام برگزار میشود. مهمانان با غذاهایی مثل ماهی، مارمالاد، خوراک کوفتهریزه (میتبال) و کیک عروسی (اسپتکاکا) پذیرایی میشوند. قبل از رسیدن عروس به کلیسا، سکهای از جنس نقره در کفش پای چپ عروس توسط پدرش و سکه طلا در کفش راست توسط مادرش گذاشته میشود. طبق باور سوئدیها با این حرکت، عروس هیچگاه در خانه داماد بی پول نمیشود و از طرفی پدر و مادر حمایت خودشان را برای همیشه به زوجهااعلام میکنند. سنت رایج دیگر انتخاب «تصمیمگیرنده» خانواده در مراسم عروسی است.
به این ترتیب که هرکس «بله» بلندتری در هنگام جاری شدن عقد بگوید یا هنگام ورود به کلیسا هرکس اول وارد شود، تصمیمگیرنده اصلی برای مسائل خانواده است. عروس بهجز حلقه نامزدی و ازدواج، حلقه دیگری هم بهنام «حلقه مادر» در دست خواهد کرد که آن را تا به دنیا آمدن اولین فرزندش نگه میدارد. پس از مراسم، اطرافیان با پخش دانههای برنج خام بر سر عروس و داماد برای آنها باروری و دوری از انرژیهای منفی را آرزو میکنند.
خوشمزههای سوئدی
کوفته مامان پز یا «میتبال» یکی از معروفترین غذاهای سوئدی است که با سیبزمینی و «لینگنبری» (نوعی گیاه که میوهاش خوردنی و ترش است) سرو میشود، همانی که در کارتون قدیمی «بامزی» احتمالا دیدهاید. غذاهای دریایی بهصورت تازه، دودی و ترشی، گوشتهای شکاری مانند گوشت گوزن و همچنین انواع توتها، از موارد رایج در غذاهای سوئدی هستند. ترشی شاهماهی یکی از غذاهای کلاسیک است که در تمام مراسم شان مصرف میشود.
کوفتهریزه سوئدی یا «شوتبولار» یکی از غذاهای مشهور سوئد است که با وجود پخت ساده، خوردن این غذا بهعنوان یکی از غذاهای جشن میلاد مسیح در سوئد مرسوم است. «هش» هم نوعی غذای سنتی است که با گوشت، پیاز و سیبزمینی تهیه و در سسهای شیرین و روغن سرخ میشود و از چغندرقند، ذرت و تخممرغ پخته برای تزیین آن استفاده میشود.
آداب جالب مهمانی رفتن سوئدیها
سوئدیها شاید در برخورد اول محتاط به نظر برسند، اما درکل افراد خوشمشربی هستند. مهماننوازی سوئدیها بیشتر رسمی است و احتمال اینکه شما را برای صرف قهوه و کیک به منزل خود دعوت کنند خیلی بیشتر است تا دعوت برای خوردن غذا. درصورتی که برای صرف غذا دعوت شدید حتماً سر وقت در مهمانی حاضر شوید چراکه خلاف این رفتار نشاندهنده بیادبی است.
در این کشور خیلی اتفاق عجیبی نیست که مهمان تا رسیدن زمان دقیق مهمانی تا لحظه آخر در ماشین خود بنشیند یا همان اطراف پرسه بزند! در زمستان مهمان هنگام ورود به یک خانه سوئدی به رسم احترام کفش خود را درمیآورد. همراه داشتن هدیهای کوچک، رسم معمول این مردم به پاس تشکر از میزبان است. ماندن غذای اضافه در بشقاب نشانه بیادبی است. سوئدیها موضوع کار و خانه را از هم تفکیک کردهاند و سر میز غذا حرفی از کار نمیزنند. مردم این کشور بهشدت به افرادی که در تلاشند تا سوئدی صحبت کنند، احترام میگذارند و قدردانشان هستند.
«فیکا»؛ مزه زندگی در وقت استراحت
واژه «فیکا» برای نخستینبار در قرن ۱۹ با جابهجایی و تغییرات جزئی در واژه «کافه» به وجود آمد. در زبان سوئدی «فیکا داشتن» به معنای داشتن استراحت در حین تلاش برای هر کاری است یا به عبارتی فیکا داشتن همان نوشیدن قهوه با یک شیرینی است. نوشیدن قهوه در سوئد رفتاری اجتماعی است و سوئدیها یکی از بالاترین مصرفکنندگان قهوه در سرتاسر جهان هستند پس نباید تعجب کرد که در طول روز سوئدیها برای فیکا داشتن چندین بار برنامهریزی کنند. تقریباً نیم ساعت قبل از ظهر و نیم ساعت بعد از ظهر، بسیاری از سازمانها، ادارات و شرکتهای سوئد بهخاطرش تعطیل میشوند و کارکنان با هر سطح و مقامی یک لیوان قهوه و یک شیرینی در دست دارند و از فیکای خود لذت میبرند.
سادهزیستی یکی از ثروتمندترین سوئدیها
شاید آن روزی که «اینگوار کمپارد» پسری که در جنوب سوئد کبریتفروش بود، کمتر کسی فکر میکرد او در ۱۷ سالگی استارت یکی از بزرگترین شرکتهای چندملیتی جهان را بزند. کمپارد با هوش اقتصادی مثالزدنیاش شرکتی را به رشد باورنکردنی رساند که نامش را شنیدهاید. بعید است صحبت از سوئد بشود و صحبتی از «آیکیا IKEA» نباشد. این غول لوازم خانگی، فرهنگ تولید محصولات آماده مونتاژ، ساده و ارزان را در جهان نهادینه کرد. این فروشگاه از وسایل چوبی، برقی و لوازم آشپزخانه گرفته تا هرچه در منزل نیاز دارید، یعنی حدود ۱۲ هزار محصول عرضه میکند. البته بهتازگی غذا هم میفروشد.
قدم زدن در این فروشگاه میتواند برای افراد مثل یک کلاس آموزشی از طراحی دکوراسیون، رویکرد سبز در تولید محصولات، سیستم خریدوفروش، صندوقهای تمام الکترونیکی بدون نیروی انسانی و... باشد. کمپارد که در سال ۲۰۱۸ از دنیا رفت، به رغم دارایی هنگفت، سادهزیست بود و سادگی را مبنای ایدههای بکر تجاری و الگوی اصلی تولید محصولاتش قرار داد.
خداحافظی با پول نقد از ۲۰۲۳
سوئدیها برای جلوگیری از انتشار و پخش زبالههای بطری از جنس شیشهای، پلاستیکی و فلزی در این کشور دست به خلاقیت جالبی زدند. دستگاههایی دیجیتالی در بخشهای پرتردد شهر نصب شده است تا افراد بطریهای خود را داخل آن بیندازند و در ازای آن یک رسید دریافت کنند. این رسید حدود نیم تا دو کرون، بسته به نوع بطری و قوطی ارزش دارد که با آن میتوان از همه فروشگاهها خرید کرد. با این حرکت هیچ بطری شیشهای و فلزی در شهرهای تمیز سوئد رها نمیشود.
گاهی دانشآموزان سوئدی این ظروف را از محل سکونتشان جمع میکنند و با نقد کردن رسید، پول دریافتی را در اختیار نهادهای خیریه قرار میدهند که با این کار فرهنگ نیکوکاری از کودکی در آنها تقویت میشود. در سال ۲۰۲۳ سوئد پول نقد را بهطور کامل کنار خواهد گذاشت تا نخستین «جامعه بدون پول نقد» جهان باشد. جالب است بدانید بیشتر کودکان سوئدی از زندگی در دنیایی که هنوز پول نقد به فراوانی در آن استفاده میشود، تصوری ندارند. بانکهای سوئدی با اجازه مستقیم والدین برای کودکان بالای هفت سال کارت اعتباری صادر میکنند. همچنین استکهلم پاکترین پایتخت دنیاست که قرار است تا سال ۲۰۵۰ مصرف سوخت فسیلی را به صفر برساند.
بهترینهای سینمای انگلیس را اینجا آوردهایم، اگر از کلیشههای سینمای کشورهایی، چون آمریکا خسته شدهاید، این مطلب به کارتان خواهد آمد.
مرد سوم
پیشخدمت
حالا نگاه نکن
رگ یابی
رازها و دروغها
این روزها که بحث حذف نابخردانهی تصویر دختران از جلد کتاب ریاضی سوم دبستان سر زبانهاست، شاید بد نباشد سری به گذشته بزنیم و ببینیم حافظهی بصری در یک کودک چقدر میتواند قدرتمند باشد.
بر روی سیاره زمین مکانهایی بسیار بینظیر، زیبا و جذاب وجود دارند که قبلا هرگز آنها را ندیدهاید. از این رو قصد داریم شما را با عجیبترین مکانهای زمین که شبیه سیارههای دیگر هستند، آشنا کنیم.
در سیاره زمین مناطق عجیب و ناشناختهای وجود دارند که ظاهر ویژه آنها برای بسیاری از مردم اسرارآمیز به نظر میرسد. در زمانی که تمام تلاش بشر بر کشف ناشناختههای فضای بیکران معطوف شده است، بر روی همین سیاره دوستداشتنی نیز مناطقی درخور توجه قرار دارند که بیشتر مردم از وجود آنها بیخبر هستند. از این رو در این مقاله سعی داریم شما را با چند منطقه عجیب آشنا کنیم که در لیست عجیبترین مکانهای زمین قرار گرفتهاند.
۱. جزیره سقطرا (Socotra Island)
آدرس: یمن، عدن، شرق خلیج عدن
جزیره سقطرا که در کشور یمن واقع شده است به دلیل داشتن درختان عجیب خود باعث میشود تا بییندهها در نگاه اول این جزیره را متعلق به سیارهها یا کهکشانهای دیگر بدانند. در این جزیره درختان خون اژدها (dragon’s blood trees) بسیار مشهور هستند. گفتنی است این جزیره در حدود ۶ تا ۷ میلیون سال قبل به قاره آفریقا متصل بوده و به تدریج خود را از آن جدا کرده است. جالب است بدانید این جزیره میزبان حدود ۸۰۰ گونه نایاب گیاهی است که حداقل یکسوم آن از جمله درخت خون اژدها در سایر مناطق کره زمین وجود ندارند. در جزیره سقطرا شاهد ساحلهای پوشیده از شن، کوههای بلند و غارهای آهکی هستیم که البته آب و هوای آن از نوع گرم و خشک است.
۲. دریاچه ناترون (Lake Natron)
آدرس: آفریقا، تانزانیا، ناترون
در خصوص دریاچه ناترون حواشی زیادی وجود دارد که دلیل آن هم به کشف بقایای موجوداتی عجیب و غریب مربوط است که به سنگ تبدیل شده بودند. البته با توجه به معروف بودن این دریاچه برای آن تصاویر ساختگی متعددی را ساختهاند و به آن لقب دریاچهای را دادهاند که موجودات را به سنگ تبدیل میکند که البته چنین موضوعی به تایید نرسیده است. به طور کلی این دریاچه سرخ رنگ از ویژگی قلیایی بالایی بهره میبرد که بسیار سوزاننده است و به همین دلیل برای آن لقب دریاچه سوزان را در نظر گرفتهاند.
با توجه به اینکه سطح تبخیر این دریاچه بسیار زیاد است، سدیم کربنات هیدراته و ترونا باقی خواهند ماند و میزان شوری آن بیش از ۱۲ بوده و درجه pH دریاچه نیز حدود ۱۰.۵ است. از این رو این دریاچه میتواند پوست و جانورانی که نمیتوانند چنین شرایطی را تحمل کنند بسوزاند. البته برخلاف شایعههایی که در خصوص این دریاچه منتشر میشود، دریاچه ناترون نمیتواند جانوران را بلافاصله تبدیل به سنگ کند.
۳. غارهای کرم شب تاب وایتومو
(Glowworm Waitomo Caves)
آدرس: اقیانوس آرام، نیوزلند، شهر اوتوروهانگا، جاده غار وایتومو، غار کرمهای شب تاب
بسیاری از مردم بر این باورند که هنگام بازدید از غار با تاریکی مطلق و خفاشهای ترسناک مواجه خواهند شد، اما غارهای کرم شب تاب وایتومو شما را غافلگیر خواهد کرد. روی سقف این غار تعداد زیادی از کرمهای شب تاب وجود دارد که گویی شاهد ستارههای درخشان هستیم. این غار که اکوسیستمی از کرمهای شب تاب زیاد محسوب میشود، به صورت طبیعی با نور این جانوران روشن و تزئین شده است.
در این غار یک نوع خاصی از کرم شب تاب به نام Arachnocampa luminosa وجود دارد که در سایر نقاط این سیاره دیده نشده است. در حال حاضر تیمهای علمی از این غار محافظت میکنند تا با حفظ درجه حرارت و رطوبت مناسب بتوان این مکان را برای بازدید گردشگران آماده سازند.
۴. جزیره دوون (Devon Island)
آدرس: کانادا، خلیج بافین، جزیره دوون
جزیره دوون که در مرزهای کشور کانادا واقع شده است به عنوان یکی از عجیبترین مکانهای زمین محسوب میشود. این جزیره دارای آب و هوای نامساعدی بوده و به دلیل قرمز رنگ بودن سطح زمین این جزیره آن را جزیره مریخی میشناسند. زمین این جزیره در تمام فصول سال با یخ پوشانده شده است و حتی در قسمتی از آن همیشه کلاههای یخی قرار داشته و دمای سایر بخشهای جزیره حداکثر تا ۸ درجه سانتیگراد افزایش پیدا میکند.
پوشش گیاهی این جزیره نیز به دلیل ویژگی آب و هوایی بسیار ناچیز است و به همین دلیل حیوانات کمی در آن سکونت دارند. هرچند که انسانها در این جزیره سکونت ندارند، اما برای دانشمندان ناسا محل بسیار مناسبی محسوب میشود؛ زیرا این جزیره به مریخ شباهت داشته و میتوان در آن پژوهشهای تحقیقاتی را انجام داد.
۵. پارک ملی ژانگ جیاجی (Zhangjiajie
National Forest Park)
آدرس: چین، هونان، ژانگ جیاجی، وولینگیان
پارک ملی ژانگ جیاجی فقط یک منظره دیدنی محسوب نمیشود، بلکه این مکان بدون شک یک شاهکار عظیم و طبیعی در جهان به شمار میرود. این پارک ملی دارای مساحتی حدود ۳۰۰ کیلومتر مربع بوده و در آن ستونهای سنگی بسیار خوشتراش و جذاب قرار دارد که ارتفاع آنها از برج امپایر استیت نیویورک نیز بیشتر است. گفتنی است سازندگان فیلم آواتار برای ترسیم دنیای پاندورا از این پارک ملی بسیار زیبا الهام گرفتهاند. گردشگران میتوانند در این پارک ملی از طولانیترین پل شیشهای جهان، تلهکابین و جاده پیچ در پیچ تونیان دیدن کنند.
۶. غار سون دونگ (Hang Son Doong)
آدرس: ویتنام، ایالت کوانگ بین، غار سون دونگ
غار سون دونگ در کنار زیبایی بسیار زیاد خود از وسعت زیادی نیز بهره میبرد و حتی آن را به عنوان بزرگترین غار جهان میشناسند. تالار این غار دارای طولی به اندازه ۹ کیلومتر، ۲۰۰ متر عرض و ارتفاع آن نیز ۱۵۰ متر است. حفره زیرزمینی این غار میتواند در خود یک شهر را با تمام ساختمانهایش جای دهد. تعدادی از بزرگترین ستالاگمیتهای جهان نیز با طول ۷۰ متر در این غار وجود دارد. گفتنی است این غار که به عنوان عجیبترین مکانهای زمین محسوب میشود تا سال ۲۰۰۹ ناشناخته مانده بود.
۷. دریاچه جوکولسارلون (Jökulsárlón)
آدرس: ایسلند، جاده ۱، پارک ملی واتناجوکول
این دریاچه خیرهکننده که در ایسلند قرار دارد به دلیل سطح پوشیده از یخ و ساحل یخ زده خود مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. جذابیت این دریاچه به دلیل شنهای آتشفشانی سیاه بیش از پیش افزایش پیدا کرده است و یکی از شگفتیهای طبیعی کشور ایسلند محسوب میشود. این دریاچه زمانی به وجود آمد که یک یخچال طبیعی از حاشیه اقیانوس اطلس فاصله گرفت و با ذوب شدن تدریجی یخها میزان وسعت دریاچه نیز افزایش یافت. در حال حاضر این دریاچه با حاشیه اقیانوس اطلس حدود ۱.۵ کیلومتر فاصله دارد و مساحت آن حدود ۱۸ کیلومتر مربع است. گفتنی است دریاچه جوکولسارلون دارای عمقی حدود ۲۴۸ متر است که به همین دلیل به عنوان عمیقترین دریاچه ایسلند محسوب میشود.
غار کاینتون انگلستان که به غار خرگوشی معروف شده است، داستان آلیس در سرزمین عجایب را برایتان تداعی میکند. این غار اسرارآمیز که تا چندین قرن ناشناخته باقی مانده بود، همچنان رازآلود بوده و معمای ساخت آن حل نشده است. آیا غار کاینتون میتواند جادویی باشد؟
در سراسر سیاره زمین غارهای متعددی وجود دارند که بسیاری از آنها تاکنون کشف شدهاند و برخی دیگر نیز هر ساله با جستجویهای فراوان یا به صورت اتفاقی کشف میشوند. غار کاینتون انگلستان جزو آن دسته از غارهایی محسوب میشود که کاملا به صورت اتفاقی کشف شده است. در واقع کاشفان پس از اینکه ادامه لانه یک خرگوش را دنبال کردند، به یک غار بزرگ رسیدند که برای آنها به نوعی داستان دنیای آلیس در سرزمین عجایب تکرار شده است. محققان پس از بررسیهای متعدد به این موضوع پی بردند که این غار حدود ۷۰۰ سال قبل شکل گرفته است و طی این سالها کاملا ناشناخته بوده و انسانها دخل و تصرفی در آن نداشتند. با توجه به اینکه لانه خرگوشها به این غار ختم شده است، آیا خرگوشها همانند داستانهای اسرارآمیز در این غار زندگی لوکسی داشتند؟ در ادامه با جزئیات غار خرگوشی یا غار کاینتون انگلستان آشنا میشویم.
آشنایی با غار کاینتون انگلستان
غار کاینتون انگلستان برای بسیاری از گردشگران در ابتدا به آسانی قابل مشاهده نیست، چراکه اگر بخواهید اطراف را با دقت رصد کنید، جز تعدادی حفرههایی که توسط جانوران ایجاد شده است، با چیز دیگری مواجه نخواهید شد. اما باید بدانید یکی از همین حفرههای ساده جانوران باعث شد تا کاشفان بتوانند غار ۷۰۰ ساله را کشف کنند. غار کاینتون در شهرستان شروپشر (Shropshire) کشور انگلستان واقع شده است که البته بسیاری آن را به نام ربیت کیو یا غار خرگوشی میشناسند.
در برخی از روایتها آمده است این غار توسط شوالیهها در حدود ۷۰۰ سال قبل ایجاد شده است و در زمان جنگهای صلیبی از بیتالمقدس محافظت میکرد. در برخی از روایتها سال ساخت این غار را قرنهای مختلفی، چون قرن ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ میدانند که متاسفانه تاریخ دقیق آن مشخص نیست، اما نکته حائز اهمیت عجیب و خاص بودن این غار است. بازدیدکنندگان هنگام ورود به این غار اسرارآمیز با حس عجیبی مواجه میشوند. البته با توجه به اینکه غار کاینتون در منطقه خصوصی قرار دارد، شرایط بازدید از آن کمی دشوار است.
منطقهای که غار خرگوشی در آن قرار دارد به خاندان لگه (Legge) تعلق داشته و آنها اخیرا اعلام کردند به هیچ یک از گردشگران اجازه بازدید از این غار را نخواهد داد؛ مالک این زمین عنوان میکند افزایش رفت و آمد گردشگران بسیار خسته کننده است و آنها به زمینهای کشاورزی آسیب میرسانند. با توجه به عدم رضایت مالک این زمین، مایکل اسکات (Michael Scott) که یک عکاس معروف است توانست به درون غار خرگوشی برود و از تمام جزئیات آن تصاویری را به ثبت برساند. وی میگوید میتوان با پافشاری به مالک این منطقه اجازه ورود به غار را دریافت کرد.
جزئیات داخل غار خرگوشی
با توجه به اینکه مایکل اسکات (Michael Scott) شانس بازدید از غار خرگوشی را به دست آورد، از زبان وی جزئیات این غار عجیب و ویژه را بررسی میکنیم. وی از تجربه خود در بازدید از غار کاینتون عنوان کرد اگر ندانید که چنین غاری وجود دارد، در ابتدا با بیتفاوتی از کنار آن عبور خواهید کرد، اما اگر از وجود آن مطلع باشید میبایست به اطراف به خوبی بنگرید تا ورودی آن را بیابید. برای ورود میبایست به صورت خمیده حرکت کرده و در داخل غار نیز بعضا به خمیده راه رفتن نیاز است.
هنگام ورود به غار با حس عجیبی مواجه خواهید شد که انگار وارد یک معبد زیرزمینی شدهاید. در تمامی بخشهای غار شاهد تار عنکبوت هستیم و از آنجایی که آب باران به راحتی وارد غار میشود، در قسمتهایی که کمی شیب داشته باشد، لجن و آب باقیمانده از بارندگیها را مشاهده خواهید کرد، اما بسیاری از قسمتهای غار خشک هستند.
این غار بسیار بکر و دست نخورده است و به آسانی متوجه این موضوع خواهید شد. به بیانی دیگر حس میکنید این غار از ۱۰۰ سال قبل با تغییری همراه نبوده و تصور خواهید کرد برای این غار زمان متوقف شده است. در سال ۲۰۱۴ یک ماجراجو به نام جیسون کرخام (Jason Kirkham) توانست از غار خرگوشی بازدید کند. وی در خصوص تجربه خود عنوان کرد:
با توجه به اینکه بازدیدکنندگان اجازه بازدید از این غار را ندارند، اما میتوان از مالک آن اجازه گرفت و از این غار زیبا بازدید کرد. البته در خصوص زمان ساخت این غار اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد، اما هنگام بازدید متوجه میشوید که در سال ۱۹۸۰ میلادی از آن به عنوان محلی برای انجام مراسم مذهبی و آداب و رسومهای مخفی استفاده میشد.
مشخصات غار
در حال حاضر برای ورود به این غار مشکلاتی وجود دارد و بازدیدکنندگان اندکی خواهان بازدید از این غار شگفتانگیز هستند، اما عاشقان مکانهای مرموز فرصت دیدن این غار را از دست نخواهند داد. غار خرگوشی دارای طراحی شبکهای بوده و از دالانهای متعدد و نامنظم برخوردار است که البته همین سبک طراحی آن را خاص میکند. طراحان برای ساخت آن از ماسه، سنگ و خاک استفاده کردهاند. باستانشناسان با بررسی سنگهای این غار عنوان میکنند غار خرگوشی به اوایل قرن ۱۹ تعلق دارد، اما برخی نیز بر این باورند که این غار در قرن ۱۷ ایجاد شده است.
این غار ۱ متر در زیر سطح زمین بوده و ورودی آن پرشیب است و به همین علت سالها ناشناخته باقی مانده است. بر روی دیوارهای این غار علائم و نمادهایی به زبان لاتین و پر رمز و راز دیده میشود و در خصوص این علائم اطلاعات کافی وجود ندارد. البته برخی از این علائم نیز برای راهنمایی افرادی که در غار حضور پیدا میکنند، ایجاد شده تا در دالانها مسیر خود را فراموش نکنند. غار کاینتون دارای مساحت حدود ۲۵۰ متر است و سازندگان آن سنگهای مورد نیاز را از معادن اطراف این منطقه تهیه کردند. همچنین در این غار شاهد طاقچه یا سکوهایی به شکل پنجره هستیم که با هدف قرار دادن وسایل مختلف بر روی آنها طراحی شده است.
آیا غار کاینتون برای شوالیههای قرون
وسطی است؟
در برخی از روایتها گفته میشود این غار به شوالیههای قرون وسطی تعلق داشته است، اما در خصوص چنین ادعاهایی مدارک قابل استنادی وجود ندارد؛ چراکه شوالیهها در سال ۱۰۹۵ توسط پاپ اوربان دوم به دلیل حضور در جنگهای صلیبی بخشیده شده بودند و از این رو برای از دست دادن جان خود ترسی نداشتند که بخواهند در چنین غاری پنهان شوند.
از این رو در خصوص تاریخ دقیق ایجاد این غار اختلافنظرهای متعددی وجود دارد، اما میتوان گفت دقیقترین تاریخ ساخت این غار به ۷۰۰ سال قبل برمیگردد. در برخی دیگر از روایتها نیز ذکر شده است که این غار واقعا برای خرگوشها بوده و داستان آلیس در سرزمین عجایب واقعیت دارد، اما این ادعا نیز شایعه است. میتوان گفت این غار برای پناهگاه انسانها مورد استفاده بوده است، اما این مکان نمیتواند فقط برای خرگوشها باشد و آنها به صورت اتفاقی این غار را برای زندگی خود برگزیدهاند.
برخی نیز ادعا میکنند این غار محل زندگی جادوگران بوده، اما در خصوص این فرضیه نیز اسنادی وجود ندارد. با توجه به روایتهای مختلف تاکنون علت دقیق ساخت چنین غاری مشخص نشده است و به همین دلیل روایتهای زیادی در خصوص آن وجود دارد. یکی از دلایلی که میزان بازدید از این مکان کاهش یافته است، طرح مسائل این چنینی و مربوط دانستن این غار با جادوهای ناشناخته است. اما به طور کلی این غار برای علاقهمندان به مکانهای اسرارآمیز مکانی بسیار ایدهآل به نظر میرسد.
در این مطلب عکسهایی بسیار زیبا و شگفتانگیز از غروب آفتاب در کشورهای مختلف را گردآوری کردیم که پیشنهاد میکنیم تماشا کنید!
یک روز پس از روز ملی سینما این طرحهای دلنشین را اینجا آوردهایم که شما در رقابت حدس زدن بخشی از ماندگارترین فیلمهای سینمای ایران شریک کنیم، از ۱۷ فیلم مشهور سینمای ایران، اِلِمانهایی اینجا آوردیم که علاقهمندان حرفهایتر سینما شاید بتوانند همهی نامها را حدس بزنند.
بهترین معماها آنهایی هستند که باعث میشوند ما به مسایل روزمره و ساده زندگی خود نگاهی متفاوت داشته باشیم و ذهنمان درگیر مسایلی شوند که اغلب ساده از کنار آنها میگذریم.
حل کردن معما و بازیهای فکری از جذابترین فعالیتهایی است که میتوان به صورت فردی یا گروهی انجام داد. به همین خاطر، ما در ادامه این مطلب چند معمای جالب برایتان در نظر گرفتهایم که اگر بتوانید خیلی سریع آنها را حل کنید، یعنی ذاتا انسان باهوشی هستید و خوب میدانید که چگونه در شرایط بحرانی به حل مشکلات و مسایل گوناگون بپردازید.
برای این منظور در ادامه با ما همراه باشید. تعداد معماهایی که پاسخ درست به آنها دادهاید را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.
معمای شماره یک: ۳ اتاق
شما در اتاق وسطی یک خانهی سه اتاقه گیر افتادهاید. این اتاق فقط یک پنجره دارد که با میلههای آهنی پوشیده شده است. اما هر دو اتاق کناری درهایی برای خروج از خانه دارند.
در اتاق سمت چپ دو آدمکش حضور دارند که منتظرند تا به محض ورود شما به اتاقشان، شما را به قتل برسانند.
در اتاق سمت راست هم یک دستگاه اسلحهی لیزری که با نور خورشید کار میکند تعبیه شده که به محض قرار گرفتن شما در دامنهی دید آن، شلیک کرده و شما را خواهد کشت.
حالا چگونه از این خانه فرار میکنید؟
معمای شماره دو: آتش در جنگل
دو دوست به نامهای جیمز و مایکل در حال پیادهروی در یک جنگل کاملا خشک هستند که متوجه میشوند آتش بزرگی در جنگل به سمت آنها در حاله زبانه کشیدن است.
در طرف دیگر مسیرشان هم یک کوه بسیار بلند قرار دارد که بالا رفتن و فرار کردن از طریق آن تقریبا غیر ممکن است.
وزش باد شدید باعث شده تا شعلههای آتش بزرگتر شود به سمت آنها حرکت کند. این دو نفر تخمین میزنند که آتش در عرض یک روز به آنها خواهد رسید.
مایکل این اطمینان را به جیمز میدهد که آنها نخواهند مرد و یک جعبه که حاوی کبریت، کیک و آب کافی است را نشان میدهد و میگوید برای یک روز زنده ماندن کمکشان خواهد کرد.
نقشه مایکل برای نجات از این مخمصه چیست؟
معمای شماره سه: تیراندازی و نجات
در غروب روز جمعه، روبرت تصمیم میگیرد به تماشای فیلمی بنشیند که هنرپیشه موردعلاقهاش در آن ایفای نقش میکند. متاسفانه، فیلم بسیار خستهکننده میشود. او با ناامیدی به سمت دستشویی سینما میرود و میبیند که دستشویی خالی است. با استفاده از هفتتیر شخصی یک گلوله در وسط پیشانی خود خالی میکند.
اما بعد از ۵ دقیقه از دستشویی بیرون آمده و زنده به سمت خانه میرود.
او چگونه زنده مانده است؟
معمای شماره چهار: مطالعه در تاریکی
جیمز و همسرش ماریا در اتاق نشیمن نشستهاند. در حالیکه جیمز تلویزیون تماشا میکند، ماریا در حال مطالعه کتاب است.
در ساعت ۱۱ شب برقها قطع میشوند. جیمز به رختخواب میرود، اما ماریا به مطالعه کردن ادامه میدهد.
بدون وجود نور در اتاق، ماریا چگونه مطالعه میکند؟
معمای شماره پنج: مرد سیاهپوش
یک مرد با پوست تیره، موهای مشکی و لباسهای تماما سیاه در کنار خیابانی که هیچ تیر چراغ برقی ندارد، ایستاده است. یک ماشین که چراغهای جلوی خود را خاموش کرده در حال حرکت در همان خیابان است که یک ثانیه قبل از زیر گرفتن این مرد، راننده روی ترمز میزند و ماشین را متوقف میکند.
بدون هیچگونه نوری در خیابان و با وجود اینکه چراغهای ماشین هم خاموش بوده، راننده چگونه توانست مرد سیاهپوش را ببیند؟
معمای شماره شش: گیرافتاده در ساختمان
دونالد از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که در اتاقی که ۴ در خروج دارد، گیر افتاده است. در این اتاق لحاف، مقداری غذا و خوراکی، یک بطری آب و گالن بزرگ آب وجود دارد. یعنی دونالد از تشنگی و گرسنگی نخواهد مرد.
وقتی دونالد تصمیم میگیرد از یکی از درها خارج شود، صدایی را میشنود که در مورد خطرات موجود در پشت هر در به او هشدار میدهد.
در پشت در اول یک اتاق ۵۰ متری مملو از گازهای سمی قرار دارد.
در پشت در دوم یک بمب وجود دارد که به محض باز شدن در منفجر خواهد شد.
در پشت در سوم و چهارم مارهای سمی و یک کوسه گرسنه وجود دارند.
دونالد کدام در را باید برای خروج انتخاب کند؟ چرا؟..
پاسخها:
پاسخ معمای شماره یک:
منتظر شوید هوا تاریک شود و سپس به اتاق سمت راست بروید. از آنجا که اسلحهی لیزری با نور خورشید کار میکند، در تاریکی شب از کار خواهد افتاد و شما میتوانید خیلی راحت از آنجا فرار کنید.
پاسخ معمای شماره دو:
آتش در جنگل به چوب، شاخهدرخت، علف و برگ برای گسترده شدن نیاز دارد. آنها با استفاده از کبریت میتوانند در نزدیکی کوه آتش درست کنند. باد آتش را به سمت کوه هدایت خواهد کرد و همه سبزهها و گیاهان در این آتش خواهند سوخت. سپس این دو نفر میتوانند در این منطقه کوهستانی که هیچ علف و گیاهی ندارد پناه بگیرند و از آتش بزرگ در امان بمانند.
پاسخ معمای شماره سه:
روبرت به وسط پیشانی تصویر خود در آینه دستشویی شلیک کرده است.
پاسخ معمای شماره چهار:
ماریا میتواند در تاریکی کتاب بخواند، زیرا او نابیناست و کتاب به خط بریل نوشته شده است.
پاسخ معمای شماره پنج:
به این خاطر که روز بوده و به تیر چراغبرق و نور چراغ ماشین نیازی نبوده است.
پاسخ معمای شماره شش:
دونالد میتواند از اتاق اول که مملو از گازهای سمی است خارج شود. برای این منظور، گالن آب را خالی کند، آن را روی سر خود بگذارد و درون این دبهی بزرگ نفس بکشد بدون اینکه گاز سمی وارد ریههایش شود.
بعضیها هم در انتخاب یک «رمان» خوب و امتحان پس داده مشکل دارند، در این جا چند رمانِ محبوب و مطمئن را گذاشتیم تا با خیال راحت بخرید و بخوانید.
ظرافت جوجه تیغی اثر موریل باربری
ابریشم اثر الساندرو باریکو
دبیر شورای عالی فضای مجازی: میخواهیم گوگل ملی داشته باشیم.
سرچ یک نماینده در گوگل: چگونه گوگل ملی درست کنیم؟
گوگل ملی: لطفا برای جستجو یک برگ کپی شناسنامه، کارت ملی و رضایت نامه کتبی پدر خود را بارگذاری کنید!
گشت گوگل شروع به کار کرد: کاربرم! بیا اینجا یه لحظه.
مردم: اگه میشه بعد گوگل ملی، کارت ملی ما رو هم بدین!
رئیس مرکز هماهنگی آموزش و پرورش: مردم صبح زود زنگ بزنن به گوگل ملی که تا شب جواب سرچ رو بهشون بگه!
یک نماینده: باید بین ١٢ شب تا ٦ صبح هم جست و جو تعطیل بشه.
صداوسیما: اینم میدید مال خودم باشه؟
مردم: یعنی ته هرچی یه ملی بذارن بهشون بودجه میدید؟
دستگاه کرونایاب: وقتی منو ساختید هرچیز دیگهای هم میتونید بسازید.
خودروی ملی: منم آینه عبرت!
جواب گوگل ملی به جستجو: زشته بچه، برو سر درس و مشقت!
زنان: ما هم میتونیم تو گوگل ملی سرچ کنیم یا تحریک کننده است؟!
کارگر خسته: یعنی گوگل ملی درست بشه حقوق من واریز میشه؟
خبرنگار لندن نشین: این در حالی است که غرب حتی یک گوگل ملی هم ندارد!
روزنامه سازندگی: مصدق نفت را ملی کرد، هاشمی صنعت را، آذری جهرمی اینترنت را!
بسیاری از افراد وقتی شاهکاری ادبی را میخوانند، با خود فکر میکنند که این داستان عجیب و متفاوت اصلا چطور امکان دارد به ذهن نویسنده خطور کرده باشد؟ اگر برای شما هم این سوال مطرح بوده، پیشنهاد میکنیم در این پرونده همراه ما باشید تا با داستان پشت سر نوشته شدن چهار اثر معروف دنیای ادبیات آشنا شوید.
آثاری که معمولا بعد از خواندنشان، همه شگفت زده میشوند و چشمهایشان گرد میشود! ۹ سپتامبر، سالروز تولد لئو تولستوی، نمایش نامهنویس و نویسنده معروف روسی است. این تولد را بهانهای کردیم تا در پرونده امروز سراغ کتابهای فرانکشتاین، موبیدیک، هابیت و دور دنیا در هشتاد روز برویم و ببینیم ایده هر یک از این کتابها چطور به ذهن نویسنده آن رسیده است.
کتابهایی که جزو معروفترین و پرفروشترین آثار ادبی دنیا محسوب میشوند و هنوز هم طرفداران پر و پا قرصی دارند، کسانی که نه تنها بعد از خواندن این کتابها از وقتی که صرف این کار کردند پشیمان نشدند بلکه مطالعهشان را به دیگران هم پیشنهاد دادند. در این پرونده خواندنی، همچنین سعی کردهایم تلنگری برای زندگی خودمان در این روزها از داستان پشت سر هر کدام از این کتابها پیدا کنیم. با ما همراه باشید.
جرقهای که تصحیح یک برگه امتحانی زد
چه کتابی؟ هابیت
تالکین نویسنده کتاب معروف هابیت، استاد دانشگاه بود. گفته میشود روزی در میانه تصحیح برگههای امتحانی دانشجویانش، روی برگه سفیدی که بین برگهها پیدا کرده بود، جملهای را نوشت که همان لحظه به ذهنش رسیده بود؛ جملهای که بعد تبدیل شد به جمله ابتدای یکی از معروفترین رمانهای تاریخ. جمله این بود: «در سوراخی داخل زمین، هابیتی زندگی میکرد». این جمله به نظر ساده و کوتاه شاید برای ما تازگی چندانی نداشته باشد، اما اصطلاح «هابیت» همان لحظه به ذهن تالکین خطور کرده بود. اما بقیه داستان هابیت که خلاقیتی چشمگیر در آن موج میزند، از کجا به ذهن تالکین رسیده بود؟
وقتی دانش به ایده یک خطی جان داد
تحصیلات تالکین باعث شده بود او با عهد آنگلوساکسونها در انگلیس و فرهنگ اسکاندیناوی آشنایی نسبی داشته باشد. در کنار آن او در حاشیه شهر و میان طبیعت زندگی میکرد و همین به او فرصت داده بود تا تجربیاتی به دست بیاورد که بعدتر در کتابهایش خود را نشان داد. تالکین البته بلافاصله بعد از این که این جمله به ذهنش رسید، تمام کتاب هابیت را ننوشت. نوشتن این کتاب حدود دو سال طول کشید. بعد از این کتاب هم بخش دوم داستان توسط تالکین نوشته شد که با عنوانی جدا یعنی ارباب حلقهها منتشر شد.
چه درسی از آن بگیریم؟ هیچ ایدهای را دست کم نگیرید
آیا تا به حال برای شما هم پیش آمده که جملهای عجیب از ناکجا به ذهن تان خطور کند؟ واکنش شما به این جملات چه بوده؟ مانند تالکین آنها را یادداشت میکنید یا اینکه رهایشان میکنید تا به فراموشی سپرده شوند؟ گاهی شروع شاهکارهای ادبی با همین جملات عجیب و غریبی است که ناگهان بدون اجازه در میانه کارها به ذهن ما وارد میشوند. البته گاهی هم این ایدههای عجیب و غریب ناگهانی تبدیل به استارت آپ و کارآفرینیهای جدید میشوند. خلاصه این که ایدههای عجیب خود را بیارزش در نظر نگیرید.
فاجعهای که برای یک کشتی رخ داد
چه کتابی؟ موبیدیک
کتاب موبیدیک یا نهنگ یکی از رمانهای مشهور است که توسط نویسنده آمریکایی یعنی هرمان ملویل نوشته شده است. عبارت آغازین کتاب «اسماعیل خطابم کنید» را در ادبیات جهان، معروفترین عبارت آغازکننده یک رمان میدانند. ملویل خودش تجربه حضور در کشتیهای شکار نهنگ را داشته و توصیفهای او در این کتاب تحت تاثیر مشاهدههای شخصی اوست، اما داستان خود کتاب چه؟ داستان موبیدیک، داستان ناخدایی است که به دنبال انتقام گرفتن از یک نهنگ عنبر سفید است. غالب متخصصان معتقدند فاجعهای که در ۱۸۲۰ و برای کشتی اسکز روی داد، الهامبخش ملویل در نوشتن این کتاب در دهه ۱۸۵۰ بوده است.
فاجعهبارترین حمله یک نهنگ به کشتی
در نیمه اول قرن نوزدهم، شکار نهنگ تجارتی موفق بود. نهنگها برای روغنشان شکار میشدند. اما در کنار این تجارت موفق، فاجعههایی هم رقم میخورد. یکی از بدترین فجایع داستان کشتی اسکز است. کشتی که با ۲۱ سرنشین برای شکار نهنگ در ۱۸۱۹ راهی اقیانوس شد. این کشتی، اما چند ماه بعد مورد حمله یک نهنگ عنبر ۲۸ متری خشمگین قرار گرفت و آسیبی جدی دید. این در حالی بود که کشتی تا خشکیهای آمریکای جنوبی بیش از سه هزار کیلومتر فاصله داشت. به دنبال آسیب دیدن کشتی، سرنشینان آن تقسیم شدند و سوار سه قایق کوچکتر در پی پیدا کردن نزدیکترین خشکی برآمدند.
تمام شدن آذوقه و آب و زیر آفتاب اقیانوس بودن، آنها را در وضعیت بسیار دشواری قرار داده بود. حدود یک ماه بعد از حمله نهنگ، آنها به یک جزیره خالی از سکنه و کوچک رسیدند. چشمه کوچک جزیره آنها را از مرگ از تشنگی نجات داد و پرندگان جزیره هم برای مدتی غذا در اختیار آنها قرار داد. یک هفته بعد و با کم شدن غذا، به غیر از سه نفر، بقیه تصمیم به ترک جزیره گرفتند (این سه نفر بعدتر نجات پیدا کردند).
اولین گروه از بازماندههای کشتی، ۸۹ روز بعد از حمله نهنگ در وضعیت بسیار ناخوشایندی توسط یک کشتی دیگر نجات پیدا کردند. تعدادی از سرنشینان در این فاصله از گرسنگی و تشنگی مرده بودند. در نهایت تنها هشت نفر از سرنشینان نجات پیدا کردند. داستانهای تکاندهندهای درباره این فاجعه وجود دارد؛ از جمله این که بدن افرادی که در این بین مردند، توسط بقیه به عنوان غذا مصرف میشد.
ترکیب داستان یک فاجعه با تجربیات شخصی
در دوران رونق داشتن شکار نهنگ، شکسته شدن کشتی به خاطر حمله نهنگ اتفاق نادری نبود، اما داستان کشتی اسکز را فاجعهبارترین و وحشتناکترین واقعه از این دست میدانند. تصور میشود ملویل این داستان را شنیده (امری که با توجه به سابقه کار او روی کشتی، اصلا دور از انتظار نیست) و بعد با ترکیب کردن با تجربیات شخصی خود توانسته کتاب موبی دیک را بنویسد. کتابی که برخی آن را بهترین کتاب درباره دریا میدانند.
چه درسی از آن بگیریم؟ گاهی فاجعه، الهامبخش میشود
فجایع تلخ بخش ثابت زندگی هستند. یک بار این موضوع داستان تلخ کشتی اسکز است، یک بار داستان تلخ کشتی سانجی، یک بار زلزله بم و.... همه ما این داستانها را شنیدهایم، اما کمتر کسی از ما شاید به فکر این بیفتد که از دل این فجایع کاری ماندگار خلق کند. البته که این کار سخت است، اما گاهی همین کار، مقدمهای است که اجازه نمیدهد آن فاجعه فراموش شود، مانند داستان کشتی اسکز که شاید اگر موبی دیک نوشته نمیشد، امروز اطلاعات بسیار کمتری درباره آن در اختیار ما بود.
سرگذشت عجیب و غریب یک نفر
چه کتابی؟ دور دنیا در ۸۰ روز
دور دنیا در ۸۰ روز یکی از معروفترین کتابهای ژول ورن است که بسیاری از ما حتی اگر کتابش را نخوانده باشیم، اما به مدد کارتون و فیلمهایی که بر اساس آن ساخته شده است، با آن آشنا هستیم. ایده کلی این کتاب هر چند شاید در روزگاری که با هواپیما در دو سه روز میتوان دور دنیا را رفت، خارقالعاده به نظر نرسد، اما قطعا هنوز جذابیتهای خودش را دارد.
ایده این کتاب ژول ورن از کجا آمده؟
درباره این که ایده این کتاب از کجا به ذهن ژول ورن رسیده، چندین روایت وجود دارد، اما شاید سرگذشت یک نفر و تلاشهای او برای سفر به دور دنیا را بتوان نزدیکترین گزینه در نظر گرفت، به ویژه که بین شخصیت او و فیلئاس فاگ (شخصیت اصلی رمان) هم شباهتهایی وجود دارد.
شکست اولیه در رکورد سفر به دور دنیا
جرج فرانسیس تِرِین تاجر و سیاستمداری آمریکایی بود. در اوایل تابستان ۱۸۷۰، «ترین» که آن زمان در تلاش برای مراحل ابتدایی انتخابات ریاست جمهوری بود، سفر دور دنیای خود را هم آغاز کرد. سفر او بسیار پرماجرا پیش رفت، در مارسی نیروهای انقلابی به او گفتند باید حمایت خود از آنها را اعلام کند و او ناچار درگیر اختلافات داخلی آن زمان مارسی شد. در بخش دیگری از سفرش او به زندان افتاد و تا بتواند خود را آزاد کند، حدود دو هفته طول کشید.
در نهایت سفر او حدود پنج ماه بعد تمام شد. داستان سفر او به نسبت در رسانهها سر و صدا کرد و اسناد نشان میدهد که گزارش سفر او در رسانههای فرانسوی، محل زندگی ژول ورن هم بازتاب داشته است. کتاب ژول ورن حدود دو سال بعد یعنی در ۱۸۷۲ منتشر شد و شباهتهایی بین این دو داستان، احتمال ایده گرفتن ژول ورن را تقویت میکند. هر چند خود او هیچ وقت به این ماجرا اشارهای نکرده است.
«ترین» همان «فیلئاس» بود؟!ترین بعدتر باز هم برای سفر دور دنیا اقدام کرد و هر بار توانست رکوردی بهتر از نوبت قبل ثبت کند. آخرین سفر او به دور دنیا طی ۶۰ روز انجام شد.ترین البته به شباهت بین داستان زندگی و ماجراجویی هایش با داستان دور دنیا در ۸۰ روز واقف بود. او یک بار در مصاحبهای گفته بود: «داستان دور دنیا در ۸۰ روز ژول ورن را میشناسید؟ او ایده آن را از من گرفته بود. من همان فیلئاس فاگ هستم. اما خب من فاگ را شکست دادم».
چه درسی از آن بگیریم؟ داستانگویی را تجربه کنید
راستی وقتی در رسانهها سرگذشتهای عجیب و جذاب را میخوانید، واکنش شما به آن ماجرا و اتفاقاتی که برای یک نفر افتاده، چیست؟ آیا تا به حال سعی کردهاید که شنیدههای خود را در قالب قصهای جذاب برای دیگران تعریف کنید یا در قالب یک نمایش نامه یا محصولی تصویری آن را ارائه دهید؟ شاید بد نباشد این کار را تجربه کنید، خدا را چه دیدید شاید بتوانید شما هم داستانگوی قهاری، چون ژول ورن شوید!
پیش آمدن مشکلی شبیه قرنطینه کرونا
چه کتابی؟ فرانکشتاین
مری شلی، نویسنده کتاب فرانکشتاین در تابستان ۱۸۱۶ و زمانی که تنها ۱۸ سال داشت، همراه همسرش برای سفر به ژنو رفته بود. همزمان با سفر آنها لرد بایرون، شاعر مشهور انگلیسی هم همراه پزشکش در ژنو بود. تابستان آن سال هوا چندان خوب نبود. بارانهای پیدرپی باعث شده بود، آنها امکان بیرون رفتن نداشته باشند. شاید بتوانیم بگوییم از جهاتی اوضاعی که آنها تجربه میکردند، چیزی شبیه این روزهای بسیاری از ما بود؛ گیر افتادن در خانه برای مدتی نامعلوم!
وقتی تعطیلات در حال تبدیل شدن به فاجعه بود
این چهار نفر که به امید یک تعطیلات هیجانانگیز و خوب به سفر رفته بودند، در عمل در خانههای اجارهای خود گیر افتادند. از طرفی بین آنها دلخوریها در حال افزایش بود. مشکلات ارتباطی شدت گرفته و وضعیت در آستانه انفجار بود. در یکی از همین شبها، لرد بایرون همه را به یک چالش دعوت کرد؛ چالش نوشتن ترسناکترین داستان. در نتیجه این چالش پزشک شخصی بایرون، پولیدوری، داستانی درباره خونآشامها نوشت. این داستان اولین اثر درباره این شخصیت است. البته بعدتر داستانهای دیگری درباره خونآشامها نوشته شد و این شخصیت جای خود را در دنیای ادبیات و البته فیلم و سریال حسابی باز کرد. اما متولد دوم آن روزها، فرانکشتاین است.
یکی از رکوردداران اقتباس
داستان فرانکشتاین حول شخصیت دانشمندی است که به کمک یکی از غریبترین روشها یعنی چسباندن اندامهای مختلف افراد مرده به هم و سپس وصل کردن برق، موجود یا بهتر بگوییم هیولایی جدید را خلق میکند. این کتاب به واسطه داستان متفاوت و عجیب اش توجه زیادی را به خود جلب کرده است. اقتباسهای سینمایی متعدد از آن و نمایش نامههایی که بر اساس این داستان نوشته شده است، در معروف شدن آن نقشی اساسی داشته است. در مجموع تا امروز بیش از ۷۰ اقتباس نمایشی و سینمایی از این داستان انجام شده است.
چه درسی از آن بگیریم؟ سر رفتن حوصلهتان، فرصت
شکوفایی است
اغلب ما وقتی حوصلهمان سر میرود، حس خوبی به خودمان نداریم. شاید برای این که نمیدانیم همین حوصله سر رفتنها فرصتی است که میتواند خلاقیت ما را شکوفا کند. راستی در ماههای اخیر که به خاطر شیوع کرونا زمان بیشتری را در خانه بودید، آن زمانی که حوصلهتان سر میرفت، آیا به فکر این افتادید که این فرصت به ظاهر در حال هدر رفتن را تبدیل به فرصتی برای شکوفایی کنید؟ هنوز هم دیر نشده، هر زمانی که حوصلهتان سر رفت، یاد داستان مری شلی بیفتید، شاید نفر بعدی شما باشید
زمین با هر بار گردش به دور محور خودش ۲۴ ساعت سپری میکنه (یک شبانهروز) و هربار چرخیدن کامل به دور خورشید ۳۶۵ روز واسش طول میکشه (یکسال)؛ حالا هنگ میکنی که بفهمی این اتفاق تو سیارههای دیگه اصلا شبیه کرهی زمین نیست!
مثلا نزدیکترین سیاره به خورشید که عطارد (Mercury) هست؛ هر ۸۸ روز (زمینی) یکبار مدارش به دور خورشید رو طی میکنه؛ طبیعتا بخاطر محیط کوچیکتر مدارش؛ اما قضیه از جایی جالب میشه که سرعت چرخش به دور محور خودش که باعث شب و روز میشه هر ۵۸ روز یکبار کامل میشه! یعنی تو عطارد، برای اینکه به یکی قول بدی پسفردا میری ببینیش، ۱۱۶ روز طول میکشه! درحالیکه یک سالش ۸۸ روز طول میکشه! یعنی اگه بهکسی قول بدی یه سال دیگه میبینمت، طبیعتاً زودتر از پسفردا اتفاق میفته! (اگه تا اینجاشو اومدی و هنوز سالمی برو یه قدم بزن برگرد)!
حالا مثلا تو سیاره مشتری:
یک شبانه روز ۱۰ ساعت طول میکشه! در حالت منطقی ۵ ساعت روزه و ۵ ساعت شب! و جالبتر اینکه هر یک سالش (یکبار چرخش به دور خورشید) حدود ۱۲ سال (زمینی) طول میکشه!
مشابهترین سیاره به زمین از نظر چرخش محوری مریخ هست؛ با این تفاوت که شبانه روزش فقط یک ساعت از ما بیشتره (۲۵ ساعت) و هر یک سال روی مریخ مساویه با یک سال و ده ماه روی زمین (با تخفیف حدودا دو سال زمینی = یکسال مریخی).
پ. ن: ایده آلترین سیاره برای من عطارده؛ همه کارای امروزتو میکنی بازم وقت اضافه داری! روز نیس که! قرررررنه قررررن! هر روز ۱۴۰۰ ساعت وقت داری قشنگ! هییییچوقتم دیر نمیشه!
سیاره محبوب شما چیه؟
برگرفته از صفحه اینستاگرام حامد قاف
بهترینهای سینمای کره جنوبی را اینجا آوردهایم، اگر از کلیشههای سینمای کشورهایی، چون آمریکا خسته شدهاید، این مطلب به کارتان خواهد آمد.
اولدبوی
آبنبات نعنایی
لی چانگ دونگ کارگردان فیلم «آبنبات نعنایی» متولد ۱۹۵۴ است، تاثیر زندگی پر فراز و نشیب اش را میتوان به وضوح در شش فیلم بلند او دید. «آبنبات نعنایی» داستان تباهی یک مرد و به شکلی کنایی یک نسل است. نسلی از جوانان که در حکومتهای دیکتاتوری یا جانشان را از دست میدهند و یا در نهایت خود را تباه و آلوده میبینند.
«آبنبات نعنایی» فیلمی به شدت هوشمندانه، بدیع و تاثیرگذار. روایت فیلم از لحاظ زمانی در یک خط معکوس بود به نحوی که طی زمان فیلم بیشتر به گذشته میرفتیم.
پیتا
«پیتا» را در نگاه نخست میتوان وامدار سنت دیگر فیلمساز برجستهی کرهای پارک چان ووک دانست. کیم کی دوک در «پیتا» به رابطه پر رمز و راز بین یک زن میانسال و یک مرد خشن میپردازد.
نگاه کیم کی-دوک به اجتماع و زندگی اقتصادی و اجتماعی امروز کرهی جنوبی و روند پیشرفت این کشور و آنچه پشتِ سر گذاشته یا نابود کرده تا بتواند خودش را در زمرهی کشورهای جهان اول قرار دهد، نگاهی جامعه شناسانه و دردمند است.
نام فیلم اشاره دارد به تصویر شناخته شدهای در آیین مسیحیت که در آن مریم مقدس پیکر بی جان مسیح را در آغوش گرفته است.
خاطرات قتل
«خاطرات قتل»، شاهکار بونگ جون-هوی کرهای یکی از بهترین فیلمهای ژانر کاراگاهی/جنایی سینما است.«خاطرات قتل» داستان تحقیقات اولین قاتل سریالی تاریخ مدرن کرهی جنوبی را دنبال میکند.
شاید مهمترین نکته در این دست فیلمها خطر کلیشهای بودن فیلم است، اما بونگ جون هو به خوبی از پس آن برمی آید، زیرا تصمیم ندارد تنها یک فیلم جنایی بسازد بلکه نقدی زیرکانه به مسائل سیاسی و اجتماعی دارد. او فراتر از یک فیلم کاملا جنایی گام برمی دارد و جامعه را به چالش میکشاند.
دریای زرد
فیلم «دریای زرد» فیلمی به کارگردانی نا هانگ جین است. «دریای زرد» اکشنی مهیج با اجرایی جذاب است.
«دریای زرد» که داستانی خشونت آمیز دارد، روایتی از یک راننده تاکسی است که به دلیل بدهیهایی که بالا آورده استخدام میشود تا از چین به کره جنوبی سفر کند و یک پروفسور را به قتل برساند.
داستان دو خواهر
«داستان دو خواهر« فیلمی به کارگردانی کیم جی وون است . «داستان دو خواهر« پس از آنکه مدتی را در بیمارستان روانی سپری میکنند، نزد پدر و نامادریشان باز میگردند تا زندگی عادی را پی بگیرند. اما رفتارهای خشن نامادری و یک روح سرگردان، همه چیز را به هم میزند.
این تریلر روانشناختی، مرز بین واقعیت و توهم را به چالش میکشد و مخاطبانش را با ترس و تردید روبه رو میکند.
شب هنگام تنها در ساحل
این فیلم به کارگردانی هانگ سانگ سو که یکی از شناخته شدهترین کارگردانان کره جنوبی به شمار میآید.
«شب هنگام تنها در ساحل» داستان کیست؟ بازیگری که با فیلمسازی وارد رابطه شده و بعد از پخش شدن خبر، به آلمان رفته و بعد از چند صباحی دوباره به کشورش بازگشته و با دوستان قدیمی دیدار میکند.. یونگ-هی یک سرگشته تمام عیار است که نه سفر به اروپا به او آرامش داده و نه بازگشت به وطن و غرق شدن در جمع دوستانش و نه حتا دعوا کردن با آنها.
جلال آل احمد؛ پسرعموی آیتالله طالقانی و برخاسته از خانوادهای مذهبی و روحانی بود. او که در کنار کار ادبی به فعالیتهای سیاسی نیز میپرداخت، در سال ١٣٢٢ به حزب توده پیوست، اما در سال ١٣٢٦ از این حزب جدا شد.
پخش اعترافاتی از نوید افکاری در محافل سیاسی خبرساز شده، این مطلب درباره اعترافهای خبرساز این سالهاست.
سعید حجاریان
وب سایت خبرآنلاین در 12 مرداد 88 نوشت: شبکههای سیما، اقدام به پخش صحنههایی کوتاه از اعترافات پخش نشده سعید حجاریان نمودند که تاکنون از صدا و سیما پخش نشده بود.
در این تصاویر که در برنامه خبری ساعت 20 و 30 سیما و در قالب بررسی بازتابهای دادگاه اخیر اصلاح طلبان پخش شد، سعید حجاریان در سالنی نشسته و در مقابل دوربین به بیان مطالب مورد نظر خود پرداخت.
سعید حجاریان در گفتگویی اعلام کرد که آنچه در جریان انتخابات ۱۳۸۸ رخ داده نه تقلب و نه تخلف بلکه «تدلیس سیستماتیک» بودهاست. حجاریان در توضیح تدلیس سیستماتیک گفتهاست: در چهار سال دور اول ریاست جمهوری به علاوه دوره شهرداری، آقای احمدینژاد چقدر از بیت المال برای رای آوردن، تدلیس کردهاست؟ تدلیس در لغت به معنای پنهان کردن عیب است و در اصطلاح حقوقی یکی از مصادیق غش در معامله است. در صورت اثبات تدلیس، این اقدام میتواند باعث فسخ یا به هم خوردن معامله شود. اظهارات حجاریان با واکنش های بسیاری همراه بود.
محمد عطريانفر
پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم و حواشی آن عطریانفر نیز بازداشت شد و در اولین جلسه محاکمه متهمان حوادث پس از انتخابات، به عنوان متهم شرکت کرد و سپس در یک کنفرانس تلویزیونی به بیان اظهاراتی در زمینه عدم تقلب در انتخابات پرداخت.
خبرگزاری ایرنا در 10 مرداد 88 درباره اعترافات او نوشت: محمد عطريانفر در نخستين جلسه دادگاه متهمان پرونده اخير اغتشاشات با اشاره به سوابق رسانه اي خود اظهار داشت: درباره جزئيات توان سخن گفتن ندارم چون از سال 86 در حوزه جريان اصلاحي دچار نوعي ترديد و نوعي نگاه نگران بودم. به عنوان يک کارشناس انتخابات اعلام مي کنم ما دچار خلط مبحث فارغ از بازي هاي سياسي شديم و بايد يک بار ديگر گذشته خود را مرور کنيم زيرا دوست ندارند ما دفع شويم.
امیرحسین ثابتی از فعالان اصولگرا در صفحه شخصی خود نوشته بود: در مرداد 88 که تلویزیون اعترافات ابطحی و عطریانفر و ... را نشان می داد، در پاسخ به سبزهایی که می گفتند چون اینها را تحت فشار بودند این حرفها را می زنند، گفتم حتی اگر این هم باشد، شرف و وجدان را امثال عزت شاهی داشتند که سالها در زندان های ساواک زیر بدترین شکنجه ها بودند و یک ذره هم حرفشان عوض نشد، حالا این دوستان شما با 4 روز انفرادی به همه گذشته شان پشت پا می زنند؟ و اینطور از همه گذشته و عقایدشان اعلام برائت میکنند.
محمدعلی ابطحی
ابطحی در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، بر خلاف سید محمد خاتمی، از حامیان مهدی کروبی بود. در دهم مردادماه ۱۳۸۸، در دادگاه وی همراه با محمد عطریانفر، در کنفرانسی خبری حضور پیدا کرد و میرحسین موسوی را دچار توهم تقلب دانست و همراهی سیدمحمد خاتمی را با موسوی، خائنانه خواند. وی همچنین اکبر هاشمی رفسنجانی را متهم به انتقام از محمود احمدینژاد کرد که دفتر هاشمی با صدور بیانیهای با رد سخنان ابطحی آن را از اساس کذب محض خوانده بود.
ابطحی در گفتگو با خبرگزاری ایسنا در 17 مرداد 96 درباره حواشی انتخابات 88 گفته بود: بازجوییهایی که من پس میدادم، بازجویی در مورد دولت اصلاحات بود، نه شخص خودم. بیشتر مسائل درباره موضوعات دوران اصلاحات بود.
مازیار ابراهیمی
روزنامه شرق در شماره 28 اردیبهشت خود نوشته بود: مرداد ۹۸ مستندی در یکی از شبکههای فارسیزبان پخش شد که در آن یکی از متهمان پرونده ترور دانشمندان هستهای ادعاهایی مطرح کرد؛ مازیار ابراهیمی که در مستند «کلوب ترور» که از صداوسیما پخش شده بود، اعتراف کرده بود که در اسرائیل آموزش دیده و در ترور دانشمندان هستهای نقش داشته است. هشت سال بعد اما او در مصاحبهای خارج از کشور ادعا کرد که تحت شکنجه بوده و در نتیجۀ بیگناهیاش ثابت و سپس آزاد شده است. در حالی که سهسالونیم را در زندان گذرانده بود.
در میان اظهارات ضد و نقیض درباره شیوه اعتراف گیری از مازیار ابراهیمی سرانجام علی ربیعی سخنگوی دولت درباره ماجرای مازیار ابراهیمی، به بیگناهی او اعتراف کرد و در پاسخ به سوالی درباره آزادی مازیار ابراهیمی گفت از این فرد عذرخواهی و دلجویی شد. این اتفاق در دولت ما رخ نداده است. ما نیز اطلاعی از این پرونده ندارم، اما در گفتگوهایی که در این باره داشتهام، اعترافاتی از سوی افرادی انجام شده که درست هم بوده است، ولی اعترافاتی هم انجام شده که کار کارشناسی درباره آنها انجام نشده است.
روح الله زم
روح الله زم(معروف به نیما) و فرزند حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی زم از سیاستمداران کشور، و سرشبکه سایت "آمدنیوز" در یک عملیات اطلاعاتی هوشمندانه دستگیر شد.
در پی افزایش نفرتپراکنیهای روحالله زم در کانال تلگرامی خود، مقامات ایران با برقراری ارتباط با مدیر عامل شبکه پیامرسان تلگرام خواستار متوقف شدن فعالیتهای آمدنیوز شدند.
برنامه «بدون تعارف» بخش خبری ۲۰:۳۰ در حالی با حضور روح الله زم برگزار شد که فقط ۱۰ روز از صدور حکم اعدام برای او گذشته بود. او به این حکم اعتراض کرد.
همشهری آنلاین در 21 تیر 99 نوشت: روح الله زم در برنامه بدون تعارف از اسامی بزرگی هم گفت که نمیخواست جلوی دوربین نام ببرد. همچنین روح الله زم شروع طغیان خود را بازداشت در سال هشتاد و هشت عنوان کرد. و اینگونه مطرح کرد که به نوعی سعی در انتقام را داشته است. روح الله زم همچنین در این گفتگو از اشتباهات کانال آمد نیوز در تشویق مردم به حضور در اعتراضات و همچنین دستور تهیه بمب های آتش زا نیز اظهار ندامت کرد.
نوید افکاری
فیلم اعترافات و بازسازی صحنه جنایت توسط نوید افکاری از صدا و سیما در حالی پخش شد که رسانه های معاند پرونده را طور دیگری جلوه داده بودند و قبول نداشتند نوید افکاری دست به قتل زده است.
در این فیلم نوید افکاری صحنه قتل را بازسازی کرده و به جرم خود اعتراف می کند مادر نوید افکاری که در برخی رسانه ای خارجی تیتر یک اخبار شده است صحبت می کند و مادر و پدر مقتول نیز درباره قتل توضیحاتی می دهند. در راستای حکم قصاص نوید افکاری دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا نیز اعلام کرده بود که نوید افکاری را اعدام نکنید!
گورستانها به خصوص در بین نسل امروز، جزو مکانهای تقریبا فراموش شده هستند، اما گاهی این بخشهای از یاد رفته، ویژگیهای تاریخی دارند که کمتر به آنها اشاره شده است. بعضی از این مکانها مانند سایر آثار تاریخی در هر شهر و کشوری نشان و نماد فرهنگ آن قوم است و داستانهای شنیدنی و گاه ترسناکی نیز در دل آنها نهفته است.
مکانهایی که خیلی وقتها حتی گردشگران برای دیدنش سر کیسه را شل میکنند و پول به جیب گردشگری آن کشور میریزند البته در برخی کشورها، کمتر کسی حتی از وجود آنها مطلع است! در این شماره از زندگیسلام قصد داریم سفری داشته باشیم به قبرستانهای عجیب و تاریخی ایران و جهان.
گورستان زیرزمینی
کجا؟ پاریس، فرانسه
«گورستان زیرزمینی پاریس» یا همان «کاتاکومب پاریس»، منطقهای در شهر پاریس فرانسه و محلی برای نگهداری بقایای مردگان این شهر است. این قبرستان، تونلی زیرزمینی است که درست در زیر شهر ۱۲ میلیون نفریِ پاریس قرار گرفته و چند صد کیلومتر طول دارد که با استخوانهای شش میلیون نفر از ساکنان پیشینش مزین شده است! به دلیل چینش عجیب و غریب استخوانها در دیوارهای این قبرستان، داستانهای فراوانی از وقوع اتفاقات ماوراءالطبیعه تا مواجهه با ارواح به گوش میرسد.
امروز بازدید کنندگان کنجکاوی که میخواهند شجاعت خود را محک بزنند، میتوانند در حدود ۱٫۵ کیلومتر از آنکه برای عموم مردم آزاد است، قدم بزنند و به کشف رمز و رازهای دنیای مردگان بپردازند. برای گشتن در همین مقدار از تونل به صورت میانگین ۴۵ دقیقه زمان نیاز است.
مرگ در انتظار بازدیدکنندگان قبرستان پادشاهان
کجا؟ تیس، مصر
دره پادشاهان نام درهای در کشور مصر است که در دوران مصر باستان به عنوان گورستان فرعونها استفاده میشده است. این دره در کرانه باختری رود نیل و در شهر باستانی تیس قرار دارد. «دره پادشاهان» در قاهره که مقبره «توتانخامون» یکی از پادشاهان مصر باستان را در خود جای داده، داستانی مرموز دارد. یک باور خرافی وجود دارد مبنی بر این که کسانی که به این مقبره وارد شوند، بعد از مدتی خواهند مرد! این اتفاق، چندین بار افتاده است. در این بین، تعدادی از دانشمندان بر این باورند که مرگ آنها ناشی از استشمام گردوخاک داخل مقبره بوده است، اما برخی همچنان معتقدند این موضوع به دلیل نفرین بوده که عدهای با ورودشان به این مکان به مقبره مردگان تعرض کرده و آرامش آنها را برهم زدهاند.
لاکچریترین قبرستان
کجا؟ بوئنوس آیرس، آرژانتین
گورستان رکولتا که یکی از مشهورترین گورستانهای آمریکای لاتین است، آرامگاه خانوادههای ثروتمند و مشهور آرژانتینی از جمله بانوی اول سابق این کشور «اِوا پرون» است. ورودی سیاه مرمرین، یا به عبارتی معروفترین بنای این گورستان، با گل آراسته شده است. از ۶۴۰۰ گور این گورستان ۷۰ تای آنها به عنوان یادگارهای تاریخی در میراث ملی و فرهنگی این کشور به ثبت رسیدهاند.
معماری ویژه و مجلل این گورستان که در سال ۱۸۲۲ تأسیس شده، نشاندهنده عصری طلایی است (۱۸۸۰-۱۹۳۰)، عصری که بوئنوس آیرس یکی از ثروتمندترین شهرهای جهان بود. این آرامگاه معروف در منطقه رکولتا بوئنوس آیرس، پایتخت آرژانتین قرار دارد و به عنوان یکی از مهمترین مناطق گردشگری این شهر، گردشگران زیادی را به سمت خود جلب میکند.
دروازههای نئوکلاسیک این آرامگاه و ستونهای یونانی و سردابها و مجسمههای هنری بسیار زیبا که دارای سبکهای متنوع معماری است، نمونه کاملی از هنر خاکسپاری قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی به شمار میرود. یکی از زیباترین ویژگیهای این آرامگاه طراحی خیابانمانند و پیادهروهای آن است، با این تفاوت که پیادهروهای این شهر زیبا برای مردگان طراحی شده است!
قبرستان فوتبالدوستان آلمانی
کجا؟ گلزنکیرشن، آلمان
جالب است بدانید باشگاه شالکه ۰۴ در سال ۲۰۱۲ دست به ابتکار جالبی زد. این باشگاه در آن سال، قبرستانی در شهر گلزنکیرشن در نزدیکی ورزشگاه فوتبال فلتینس آرنا افتتاح کرد. این قبرستان که به شکل یک زمین فوتبال است، گنجایش ۱۹۰۴ قبر را دارد و ویژه طرفداران پروپا قرص باشگاه فوتبال شالکه ۰۴ است که در سال ۱۹۰۴ تاسیس شد.
البته به تازگی، مجوز دفن طرفداران تیمهای دیگر آلمانی هم در این قبرستان صادر و این ورزشگاه به قبرستان فوتبال دوستان آلمانی معروف شده است. قیمت اولیه خریداری هر قطعه قبر برای مدت ۲۵ سال، ۵۴۰۶ یورو تعیین شده است که به پول ما، حدود ۱۵۰ میلیون تومان آب میخورد.
هر قبر، یک اثر هنری
کجا؟ مری، رومانی
همه قبرستانهای جهان به یک شکل نیستند و در بعضی از آنها از سنگهای رنگارنگ و شاد با تصاویر مختلف استفاده شده است. بعضی از این آرامستانها به اندازهای خاص هستند که ناخواسته، گردشگران زیادی را به خود جذب میکنند. سازنده قبرها در «قبرستان مری» در رومانی یک نجار بوده است. او در سال ۱۹۳۰ میلادی تصمیم گرفت تصویر فرد مرده را روی چوب حک کند تا نشان دهد آنها چگونه مردهاند.
سپس یک شعر کوتاه درباره آن فرد روی سنگ قبر مینوشت تا از میزان اندوه مرگش بکاهد. خاطرات ثبت شده به همین روش از جنگجهانی دوم، رژیم کمونیست و رکود اقتصادی باعث غمگین شدن هر بیننده و رهگذری در این قبرستان میشود. بیش از ۹۰۰ قبر در این منطقه روستایی وجود دارد که بر بالای هرکدام، صلیبی از جنس چوب بلوط و مزین به رنگ و کندهکاری قرار گرفته که با الهام از هنر و شعر، داستان زندگی فرد دفنشده را روی آنها به طرز کودکانهای ترسیم کردهاند. شاید باور نکنید، اما این گورستان یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری رومانی محسوب میشود! جایی که آن قدر شاد و رنگارنگ است که بیشتر شبیه کتابچه کودکان است تا قبرستان.
ساحلگردی قبرها
کجا؟ سیدنی، استرالیا
در کمتر جای جهان، قبرستانها نزدیک ساحل احداث میشوند، اما گورستان واورلی که در حومه شرقی سیدنی قرار گرفته، این ویژگی منحصر به فرد را داراست. این قبرستان با قرار گرفتن در شیب خشکی و نمای زیبایی از دریا به عنوان یکی از زیباترین قبرستانها شناخته میشود.
چشمانداز اقیانوس از فراز صخرههای واورلی و در زیر آسمان همیشه آفتابی سیدنی، بسیار تماشایی است. این محل جایی است که شما میتوانید قبرهای نمادین استرالیایی از شخصیتهای ادبی گرفته تا نیروهای نظامی معروف را ببینید. از سال ۱۸۷۷ بیش از ۸۰ هزار مورد خاکسپاری در این گورستان صورت گرفته است و مجوز دفن برای هر فردی در این گورستان صادر نمیشود.
تزیین گورها با خرده سنگها
کجا؟ نشتیفان، خراسانرضوی
روستای نشتیفان در استان خراسانرضوی را با آسبادهای تاریخیاش میشناسند. آسبادها، قدیمیترین آسیابهای بادی عمودمحور در جهان هستند که در قسمت شرق ایران ساخته شدهاند؛ اما جالب است بدانید دقیقا پشت این آسبادها، گورستانی تاریخی قرار دارد که سنگهای مزارش به حالت عمودی و از نظر ارتفاع با یکدیگر متفاوت است. بلندی برخی به بیش از ۴ متر میرسد.
محلیها میگویند بلندی هر سنگ مزار بر مبنای اهمیت صاحب گور ساخته میشده، همچنین طول مزار نیز با خرده سنگهایی پوشیده شده که به زیبایی این قبرستان افزوده است. البته داستانهایی درباره این آرامستان نقل میشود از جمله آن که عدهای از فرزندان و نوادگان پادشاهان سلسله اشکانیان در آن جا خفتهاند و عدهای هم معتقدند بزرگان شهر را در اطراف شهر دفن میکردهاند تا نمادی باشد بر اصالت مردمان آن دیار.
قبرستان سپید
کجا؟ بهشهر، مازندران
قبرستانی معروف به «اسپه چاه» با قدمتی ۱۲۰۰ ساله در بهشهرِ مازندران قرار دارد. بومیان مدعیاند اجساد دفن شده در آن هرگز نمیپوسد که البته این به علت آهکی است که در خاک این گورستان وجود دارد و به همین دلیل نیز به قبرستان سپید معروف شده است. یکی از ویژگیهای این آرامستان، وجود سنگ قبرهای ایستاده در بخش تاریخی و قدیمی آن بوده که هر کدام از این سنگ قبرها نیز با توجه به قدمت، فرهنگ، زمان، شغل و شخصیت فردی که در آن جایگاه دفن شده با نقوشی خاص حکاکی و تزیین شدهاند.
همچنین در این گورستان جنسیت افراد دفن شده در آن به روش خاصی نشان داده شده به این صورت که اگر بالای سنگی که روی قبر نصب شده شکل یک شانه دوسر وجود داشته باشد، این قبر متعلق به یک مرد و در صورت وجود شکل شانه یک سر روی سنگ قبر، فرد دفن شده در آن جا یک زن است.
دیوارهایی از جسدها برای عبرت گرفتن
کجا؟ کاپوچین، ایتالیا
قبرستان مسقفی را تصور کنید که از پایین تا بالای دیوارهای آن با ظرافت هرچه تمام تر، با جسد چهار هزار نفر زینت داده شده باشد! در هر بخش این تزیینات استخوانی، انواع مختلفی از استخوانهای بدن انسان از جمله اسکلت، جمجمه و ... به چشم میخورد. در این قبرستان که در کشور ایتالیا واقع شده است، مکانهایی به نام دخمه استخوانهای لگن یا دخمه جمجمهها هم وجود دارد که هر بازدید کنندهای به سراغشان نمیرود! زیر کتیبه مجسمهای به نام مرگ در ورودی این قبرستان، اینگونه نوشته شده است: «آن چه اکنون هستید، زمانی ما نیز بودیم و آن چه اکنون ما هستیم، زمانی شما خواهید بود.»
سرو دسر «تابوت کوچک» قبل از ورود به قبرستان
کجا؟ پراگ، جمهوری چک
«اولسانی» بزرگترین گورستان پراگ است. سال ۱۶۸۰ بود که طاعون پراگ را فرا گرفت و این قبرستان با هدف به خاک سپردن تمام قربانیان این بیماری ساخته شد. از آن موقع تا امروز، از این قبرستان بهعنوان اصلیترین مکان برای دفن مردگانی که در اثر بیماری یا جنگ جان خود را از دست میدهند، استفاده شده است. چندین نویسنده، بازیگر و نقاش مطرح در «اولسانی» خفتهاند.
از مهمترین کسانی که در این گورستان دفن شدهاند، میتوان به فرانتس کافکا، رمان نویس مشهور اشاره کرد. اگرچه این قبرستان گذشته تلخی دارد، اما مکان شگفتانگیزی برای کشف مقبرههای قدیمی و مرموز و آثار هنری است و یکی از سرسبزترین قبرستانهای جهان به شمار میرود. در این بین، خاصترین ویژگی این قبرستان در ورودی آن قابل مشاهده است. در ابتدای ورود به قبرستان «اولسانی»، کافهای وجود دارد که دسرهای معروف و محبوب کشور چک را به بازدیدکنندگان ارائه میدهد. نام یکی از این دسرها، «تابوت کوچک» است که طرفدار زیادی هم دارد!
حضور بازیگران سینما و تئاتر و تلویزیون در نقش صداپیشه به این سالها برنمیگردد و سبقهای قدیمیتر دارد. به هر حال قبل از شروع به کار شبکه نمایش، نمایشهای رادیویی در شبکههای دیگر رادیو نیز طرفداران زیادی داشت و مردم صداهای آشنای بازیگران را در این نمایشها میشنیدند.
عکاسخانه آدمهای خوشبخت
کتاب آه
من او را دوست داشتم
عقاید یک دلقک
قصههای مجید
ورنیکا تصمیم میگیرد بمیرد
صاریغ، میمونها و زیستگاههای در حال نابودی در زمره عکسهایی هستند که امسال توانستند در زمره آثار تمجید شده عکاسی حیات وحش ۲۰۲۰ قرار بگیرند و نظر داوران را به خود جلب نمایند.
آثار تمجید شده شامل عکسهایی از طبیعت و عکاسی خبری میشوند و خالقان آنها نیز هم آماتور هستند و هم حرفه ای.
تصویری که در بالا میبینید مربوط به یک میمون در حال انقراض به نام رخت پوش است که توسط آرشدیپ سینگ ۱۳ ساله گرفته شده است و در گروه آثار تمجید شده جای گرفته است.
تصویر دیگر که توسط عکاسی به نام چارلز همیلتون جیمز گرفته شده درختی تنها در مقابل یک جنگل در حال آتش سوزی را نشان میدهد؛ این تصویر در واقع تلاش دارد توجه بیننده را به تخریب جنگلهای استوایی آمازون جلب نماید.
تصاویری که در این مطلب میبینید در زمره آثار تمجید شده هستند. امسال شرکت کنندگانی از ۲۵ کشور دنیا آثار خود را به این رویداد ارائه کردند و نکته جالب آنکه عکاسان آماتور و جوان نیز در میان دارندگان تصاویر تمجید شده قرار دارند.
پهلوی جوان یکماه و چند روز مانده است تا ۲۲ساله شود؛ آرام به آخرین توصیههای محمدعلی فروغی که یک روز است بهعنوان نخستوزیر انتخاب شده گوش میکند تا به داخل مجلس برود و سوگند وفاداری به قانون اساسی را در مقابل نمایندگان مجلس بخواند و رسما بهعنوان شاه ایران انتخاب شود.
او تا دو شب پیش که رضاشاه خسته و شکستخورده او را احضار کند فکرش را هم نمیکرد قرار است کنار نامش شاه ایران بیاید. اما پدر بعد از دیدار با فروغی او را نیمهشب به کاخ شهوند احضار کرده و گفته بود که استعفا میکند و او باید به جایش شاه شود. فردا صبح بود که فهمید رضاشاه و همه اعضای خانواده جز همسر مصریاش که هنوز فارسی بلد نیست و دختر ۲ سالهاش شهناز ایران را ترک خواهند کرد و او تنها خواهد بود. او در این لحظه همانطور که زیر سایه فروغی ایستاده و حرفهایش را میشنید تنهاترین ایرانی بود.
فروغی ۱۶سال پیش پدرش را به تخت سلطنت رسانده و نطق تاجگذاریاش را نوشته بود. او بود که نام پهلوی را برای این خاندان انتخاب کرد تا نسبشان را به شاهان باستانی ایران برساند. اما سرنوشت آخرین شاهان قاجار دامن نخستین شاه پهلوی را هم گرفت و مجبور به کنارهگیری شد. حالا محمدرضا باید به جای پدر، شاه میشد. او در این تصویر بیشتر یک جوان بیست و یکساله خجالتی است تا شاهی که قصد داشت ژاندارم خلیجفارس باشد، اما سیب بر آسمان رفته بود و چرخ میخورد.
شاه جدید به گفته برخی از نزدیکانش برای حفظ جانش با لباس شخصی درحالیکه در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب روی کف خودرو پنهان شده بود، از در خدمه مجلس به داخل پارلمان آمد و همانجا لباس نظامی خاکیرنگی که در چند سال آینده بیشتر اوقات به تن داشت را به تن کرد و آماده خواندن سوگند شد. از آن سو اعضای خانوادهاش تهران را ترک میکردند و او فقط توانسته بود هنگام خروج رضاشاه لحظهای او را در آغوش بگیرد.
ساعت ۴ و ۴۵دقیقه بعدازظهر، ولیعهد محمدرضا پهلوی در برابر مجلس شورا و نمایندگان به قرآن سوگند خورد و بدون اینکه تاج سلطنت را به سرش بگذارد شاه ایران شد؛ شاهی که سرنوشتش سرنوشت سه شاه پیش از خودش بود.
وطنپرست و سیاس بود و نخبگی در قرن چهاردهم شمسی اگر بر چهلستون استوار باشد بیتردید یکی از آنها به نام او عمارت شدهاست. به گواه نقلقول خودش که در نامهای به وقارالملک مکتوب شدهاست از گذشته حکایتکردن که چه بود و چه شد، خوب یا بد شد فایده ندارد.
پس برویم سراصل مطلب که نوشتن از ذکاالملک و روزگار نمایندگی و وزارت و نخستوزیریاش با همین مرور موضوع کفایت میکند که در گذاشتن نقطه پایان بر تصویب انقراض سلسله قاجار پیشرو و مؤثر بود و دودمان سوادکوهی را در حالی برای به قدرت رسیدن همراهی کرد که نام پهلوی را به شاهِ پدر پیشنهاد داد.
از محمدعلی فروغی نوشتن در چهارچوب قفسگونه ستون و یادداشت، شبیه است بهتر دامنی در باران کلمات، ولی آنچه او را به جهت ادای احترام در این سیاهه از نظر دور نمیکند تعظیم به مردی است که در تاسیس دانشگاه تهران و فرهنگستان زبان کارستان کرد و تصحیح او بر کلیات شیخ اجل او را در مقام ممتاز ادیبی خوشنشین ساخت. شاید بهتر باشد نوشتن درباره فروغی به مثابه یک استاد مسلم ادبیات را با متن خودش در بزرگداشت هفتصدمین سال زیست سعدی شیرازی و نگارش گلستان تاخت زد که: از تهیدستی خویش شرمسارم و اگر نظر به شیفتگی و فریفتگی من نسبت به آن بزرگوار بوده، حق است، اما با آنکه پای ارادتم شکسته نیست، اما دست قدرتم بسته است.
او هر زمان که از سیاست فارغ بود زیر سایه کیاست به ادب و اندیشه گریز زد و از این رهگذر غنیمتهای والایی برای فرهنگ این مملکت به یادگار گذاشت. فروغی به مثابه یک ادیب یا یک اندیشمند نهتنها دستکمی از فروغی سیاستمدار نداشت که به گواه امتداد مجاهدتهای او در اعتلای فرهنگ و ادبیات، در این دریای عمیق هم افقهای بسیاری را پیش چشم آیندگان گشود و اینگونه است که باید پذیرفت قضاوتهای منفی و اظهارنظرهای تلخ درباره فروغی از دیروز تا امروز را باید به چشمه ساری و جاری آگاهی سپرد.
غضب شاه و برکناری محمد علی فروغی
در دهمین سال حکومت رضاشاه بر ایران، حوادث زیادی رقم خورد. محاکمه، بازداشت، تبعید و اعدام، سرنوشت بسیاری از مدیران سیاسی و نظامی ایران شده بود و ترکش این بازداشتها بیش از هر کسی به نزدیکان رضاشاه برخورد میکرد. رضاشاه که خود در زمان وزارتش در حکومت قاجار از نزدیکی به شاه قاجار برای براندازی حکومت قاجار استفاده کرده بود این ترس را داشت که شاید این بلا بر سر خودش نیز نازل شود و به همین مناسبت هر کس که به او نزدیکتر بود جام بلا بیشتر نصیبش میشد. اما این سال در سیاست داخلی نیز یکی از مهمترین سالهای حکومت پهلوی اول بود.
دستور برای تغییر کلاه رسمی کشور از کلاه پهلوی به کلاه شاپو و متحدالشکلکردن پوشش مردم و مسئولان مانند نظامیها، منجر به قیام مردم در مشهد شد. این روند، اما بعد از اعتراضات مردم خاتمه نیافت و در دیماه همان سال رضاشاه ـ ذوب در اندیشههای آتاتورک ـ فرمان کشف حجاب را صادر کرد. او میخواست بهزور ایران را به سمت مدرنشدن در پوشش سوق دهد، اما با مقاومت مردم روبه رو شد.
رضاشاه مستبد کمکم تبدیل به یک دیکتاتور تمام عیار شده بود و تصمیماتش برحاشیهسازیها در جامعه، تأثیر مستقیم داشت. شاید بتوان یکی از مهمترین رخدادهای سال ۱۳۱۴ در فضای سیاسی ایران را برکناری محمدعلی فروغی ـ چهره تأثیرگذار حکومت پهلوی اول و نخستوزیر کشور ـ به دلیل غضب شاه دانست. رضاشاه حکومت را در ایران کمکم به نظامیان میداد و هر شخصی که برکنار میشد انتخاب یک نظامی به جای او تقریبا مسجل بود. بخشی از مهمترین رویدادهای این سال در ادامه میآید.
تغییر کلاه از پهلوی به شاپو
در این سال، با دستور رضاشاه و تصویب مجلس، کلاه عمومی مردم ایران تغییر کرد. پیش از آن، رضاخان کلاه یکلبه پهلوی را برای عموم اجبار کرده بود، اما در ۲۸ خرداد این سال، با دستور رضاخان، تمامی افراد مقید شدند از کلاه بین المللی تماملبه که در ایران به کلاه شاپو معروف شده بود استفاده کنند؛ به همین مناسبت بخشنامهای نیز از طرف وزارت داخله صادر شد که در آن آمده بود استعمال این کلاه برای مأموران دولتی اجباریاست و باید مأموران هرچه زودتر کلاه خود را تغییر دهند و هر مأمور در صورت تعلل یا خودداری از این، باید منتظر تنبیه باشد. خوی نظامیگری رضاشاه باعث شده بود که به فکر متحدالشکلکردن مأموران دولتی غیرنظامی نیز بیفتد و همین موضوع باعث بروز چالشهایی در کشور، ازجمله قیام گوهرشاد شد.
به مسئولان دولتی بگویید جناب
در مردادماه این سال تمامی القاب از قبیل خان، بیک، میرزا و امیر که قبل یا بعد از اسم به کار میرفت ملغی شد و عنوان مقامات کشور به «جناب» تغییر پیدا کرد. بنا بر این دستور، نام وزراتخانهها نیز باید به شکل اصلی و نوین خود نوشته میشد.
تغییر نام بیش از ۳۰ شهر کشور
در شهریورماه این سال به پیشنهاد فرهنگستان ایران و تصویب هیأت وزیران، نام بیش از ۳۰ شهر کشور به صورت رسمی تغییر یافت.
بنا بر این تصمیم، نام شهرهای قمشه به شهرضا، ناصری به اهواز، عبادان به آبادان، عباسی به بندرعباس، انزلی به بندر پهلوی، ارومیه به رضاییه، سلماس به شاهپور، هارونآباد به شاهآباد غرب، بارفروش به بابل، سختسر به رامسر، استرآباد به گرگان، فیض به شهداد، مالامیر به ایذه، فلاحیه به شادگان، هفاجیه به سوسنگرد، اشرف به بهشهر و... تغییر یافت.
صحت خبر صادرات ایران به چین
این سند، نامه وزارت امور خارجه به وزارت مالیه است و در آن درباره صحت خبری پرسیده شده که طبق تلگراف کنسولگری ایران در شانگهای، در یک روزنامه چینی درج شده است؛ به این مضمون که ایران بر چای و ابریشم چینی، صددرصد گمرکی مقرر داشته است.
قیام علیه متحدالشکلشدن
زمان زیادی از صدور دستور متحدالشکلشدن و اجبار برسرگذاشتن کلاه شاپو نمیگذشت که در مشهد تظاهراتی علیه این دستورات صورت گرفت. مردم در اعتراض به این دستورهای حکومتی در مسجد گوهرشاد، اجتماع و به این تصمیم که از سوی دولت به مردم و مسئولان ابلاغ شده بود بهشدت اعتراض کردند. شیخ بهلول واعظ، در این اجتماع برای مردم سخن گفت و آنها را به پایداری و مقاومت در مقابل دولت تشویق کرد؛ اما ماجرا به همینجا ختم نشد. مأموران انتظامی برای متفرقکردن مردم اقدام کردند، اما چون مردم متفرق نشدند لشکر شرق، مردم را به گلوله بست و بنا بر روایت تاریخ، نزدیک به ۲ هزار نفر مجروح و کشته شدند.
«قیام گوهرشاد» نامی بود که برای این روز در تاریخ انتخاب شد. در آن تاریخ فتحالله پاکروان، والی خراسان، محمدولی اسدی، نایبالتولیه و سرتیپ ایرج مطبوعی، فرمانده لشکر شرق بودند. بعد از این قیام تعداد زیادی از روحانیان، وعاظ و مدرسان حوزه علمیه از جمله آیات یونس اردبیلی، آقازاده، شیخآقابزرگ شاهرودی، عبدالله شیرازی، هاشم قزوینی و دستغیب به اتهام مشارکت در قیام گوهرشاد توسط نظمیه بازداشت شدند. محمود جم ـ وزیر داخله ـ نیز اطلاعیهای به مناسبت این قیام صادر و اعلام کرد که با مسببین، برخورد خواهد شد. بعد از این اتفاق، محمدولی اسدی، دستگیر و در آذرماه همین سال در مشهد، تیرباران شد.
بازداشت، تبعید یا مرگ
در این سال مانند سال قبل یعنی ۱۳۱۳ تعداد زیادی از مدیران دولتی و مسئولان نظامی کشور بازداشت، تبعید یا به مرگ محکوم شدند. جالب آنکه بسیاری از بازداشتیها از نزدیکان رضاشاه بودند که مورد غضب او قرار گرفتند. در این میان ترکش این برخوردها به مطبوعات ایران نیز اصابت کرد و تعدادی از نشریات که اتفاقا نقش مهمی در تغییر حکومت از قاجار به پهلوی داشتند تعطیل و مدیرانشان مؤاخذه شدند.
در همین سال حسین دادگر ـ نماینده مجلس و رئیس ۳ دوره مجلس شورای ملی ـ از طریق باکو به اروپا گریخت. امیرلشکر محمدحسین آیرم ـ رئیس نظمیه کشور ـ نیز که مدتی بیمار و در بستر بود به بهانه درمان به آلمان رفت و از ترس رضاشاه دیگر به ایران برنگشت. چنان که گفتیم، محمدولی اسدی ـ نایبالتولیه ـ نیز به اتهام نقشداشتن در قیام گوهرشاد، بازداشت و اعدام شد و تجدد (نماینده مجلس) به همراه برادرش رهنما، مدیر روزنامه ایران به عراق تبعید شدند.
علیاکبر اسدی (نماینده مجلس و داماد محمدعلی فروغی) و سلمان اسدی (نماینده مجلس) هم سلب مصونیت و بازداشت شدند. علی منصور ـ وزیر سابق راه ـ هم تحت تعقیب قرار گرفت. نکته مهم در این حوادث، این بود که تقریبا همه کسانی که در این سال و سالهای قبل بازداشت، محاکمه، زندانی یا اعدام شدند از نزدیکان رضاشاه بودند.
صرف چای، قلیان و سیگار در مراسم ختم، ممنوع!
محمدعلی فروغی در این سال مقرراتی را برای انعقاد مجالس ختم در ایران صادر کرد. بنا بر این مقررات، باید مجالس ختم فقط در چند مسجد که بلدیه یا همان شهرداری آنها را انتخاب میکرد برگزار میشد. همچنین بنا بر این آییننامه، حداکثر زمان این مراسم ۲ ساعت تعیین شده و صرف چای، قهوه، قلیان و سیگار در این مراسم، ممنوع شد.
ایران به وقت کشف حجاب
رضاشاه از زمان فعالیت در نقش فرمانده نظامی و سپس نخستوزیری در پایان حکومت قاجار، تنها یک بار به ترکیه سفر کرده بود؛ سفری که در سال ۱۳۱۳ صورت گرفت. او در این سفر تحتتأثیر تصمیمات مصطفی کمال آتاتورک ـ رئیسجمهور ترکیه ـ قرار گرفت. از مهمترین این تأثیرات، میتوان به تصمیم او برای تغییر پوشش در ایران اشاره کرد.
رضاشاه در ۱۷ دی ماه این سال، در حالی که همسر و دخترانش با پوششی متفاوت از پوشش سنتی ایرانیان در جشن دانشسرای عالی حضور یافته بودند، فرمان کشف حجاب را صادر کرد. دستور کشف حجاب اجباری رضاشاه نتوانست مردم را به این کار، مجاب کند و بحثوجدل بر سر انتخاب آزادانه حجاب در ایران سالها ادامه داشت.
البته کشف حجاب تصمیمی یکروزه نبود. از اواسط دهه۱۳۰۰ انتقاد به حجاب ـ دستکم در تهران ـ آسانتر شده بود و گروههای فعال جنبش زنان ایران از حجاب انتقاد میکردند؛ برای مثال نشریه «عالم نسوان» در سال۱۳۱۰ بحثی درباره حجاب گشود و فراخوانی برای این بحث، چاپ کرد که پاسخهای موافق و مخالف داده میشد.
در دوره رضاشاه بهتدریج لباسهای اروپایی زنان با کنسرتهای بیحجاب قمرالملوک وزیری در باشگاه ایران (به بنیانگذاری تیمورتاش، وزیر رضاشاه که بعدها مغضوب شد و در زندان به قتل رسید) رواج یافت. نخستین شایعات پیرامون قانون جدید، هنگامی پخش شد که رضاشاه تحت تأثیر اصلاحات دمکراتیک در افغانستان قرار گرفته بود و اماناللهخان و ملکه ثریا ـ شاه و ملکه افغانستان ـ در سال۱۳۰۸ به ایران آمدند. ملکه افغانستان بیحجاب بود و حضور او جنجالی در میان روحانیان ایران برانگیخت.
سال سیاه مطبوعات ایران
در این سال تعداد زیادی از روزنامهها و نشریات، تعطیل و مدیران رسانهها بازداشت شدند. در فروردینماه این سال امتیاز روزنامه شفق سرخ به مدیریت علی دشتی که سابقه نمایندگی مجلس را نیز داشت، لغو شد و در همان روز امتیاز روزنامه یومیه ایران از زینالعابدین رهنما به مجید موقر انتقال داده شد. یک ماه بعد حکمت این تعطیلیها و انتقال مجوزها مشخص شد. علی دشتی و زینالعابدین رهنما در ۲۰ اردیبهشت این ماه بازداشت و به زندان نظمیه منتقل شدند. نهایتا نیز رهنما و برادرش به عراق تبعید شدند.
برکناری نخستوزیر پررمزوراز
آذرماه ۱۳۱۴ محمدعلی فروغی که نقش مهمی در رویکارآمدن رضاخان میرپنج سوادکوهی بهعنوان شاه داشت، از کار برکنار شد. بیشک محمدعلی فروغی، یکی از پررمزورازترین چهرههای تاریخ معاصر ایران است؛ کسی که تصمیمات و افکارش سالها در ایران تأثیرگذار بود، اما خود او در این سال با دستور شاه از نخستوزیری برکنار شد. برکناری فروغی با قیام گوهرشاد، ارتباط مستقیم داشت و دلیل این ارتباط نیز رابطه خویشاوندی محمدولی اسدی با فروغی بود. اسدی پدر دامادهای فروغی بود و بعد از ماجرای گوهرشاد مورد غضب شاه قرار گرفت.
فروغی به حکم وظیفه و البته با فشار خانواده، برای گرفتن اماننامه از شاه برای اسدی اقدام کرد که این موضوع، واکنش شدید شاه را برانگیخت و با دستور شاه، فروغی از کار برکنار شد و مدتها در منزل خود تحت مراقبت نظمیه بود. فروغی حتی از ریاست فرهنگستان ایران نیز کنار گذاشته شد؛ کسی که بی تردید در مساعدکردن فضای سیاسی کشور و همچنین راضیکردن انگلیس به تغییر سلطنت در ایران، نقش بسیار مهمی داشت.
راهاندازی فرهنگستان ایران
در اردیبهشتماه این سال تصمیم گرفته شد که برای توسعه و تکمیل زبان فارسی و وضع واژههای جدید فارسی و جایگزینکردن آنها با لغات بیگانه، سازمانی با نام فرهنگستان ایران تاسیس شود. در این سازمان نخبههای رشتههای مختلف عضویت داشتند. ریاست این فرهنگستان با محمدعلی فروغی ـ نخستوزیر و یکی از چهرههای نامدار حوزه فرهنگ و ادب ایران ـ بود. فرهنگستان بعد از تاسیس، به وضع لغات و کلمات جدید پرداخت که این کلمات تا امروز ملاک بیشتر کارها و اسامی قرار گرفته است. راهاندازی این فرهنگستان را میتوان ابتکار محمدعلی فروغی برای بومیسازی لغات در کشور دانست.
میگویند وقتی غمگین و خسته اید و یا وقتی خیلی شاد هستید به آسمان نگاه کنید این طوری خیلی زود یادتان میافتد که جهان خیلی بزرگ است و نه شادی اش خیلی ماندنی است و نه غمش.
راز و رمزهای جهانی که در آن زندگی میکنیم همیشه آدم را به فکر فرو میبرد. رازهایی که هنوز خیلیها در تلاشند تا زودتر کشف شان کنند و دنیا را متحول کنند. ماده تاریک از همان رازهای سر به مهر است که چند سال اخیر بیشتر از همیشه سر زبانها افتاده و مردم به آن علاقهمند شدند. اگر فیلم سینمایی «خیلی دور، خیلی نزدیک» را دیده باشید شاید به خاطر بیاورید سکانسی را که پدر به پسرش که شیفته آسمان است و برای رصد به کویر رفته، میگوید: «برات تلسکوپی خریدم که باهاش میتونی تمام آسمون رو ببینی»، اما پسر که یک منجم است و با آسمان آشناست میگوید: «حتی با قویترین تلسکوپها هم فقط ۴ درصد از جهان قابل دیدنه.»
جهانی که میلیاردها کهکشان در آن وجود دارد و در هر کهکشانش حدود ۱۰۰ میلیارد ستاره و دور هر ستاره اش احتمالا چند سیاره میچرخد. اما جهانی به این بزرگی فقط ۴ درصد از کل چیزی است که در عالم وجود دارد و ما درباره بقیه اش (۹۶ درصد باقی مانده) چیزی نمیدانیم، چون نامرئی است. مادهای تاریک که تبدیل به معمایی بزرگ شده است. میگویند شبیه هیچ یک از موادی که ما میشناسیم نیست و ویژگیهای خاصی دارد، اما اگر نامرئی است و ناشناخته، پس چه طور کشف شده است؟
در سالهای اخیر دانشمندان همیشه تاکید کرده اند که هنوز نتوانستند پی ببرند که ماده تاریک واقعا چیست و روزی که ماهیت واقعی این معما کشف بشود احتمالا انقلاب بزرگی در علم رخ میدهد. در این پرونده با این معمای بزرگ کیهانی بیشتر آشنا میشوید. با ما همراه باشید.
سر نخ اول
عامل ناشناختهای که باعث تعادل کهکشانها میشد
اولین سرنخهای ماده تاریک در سال ۱۹۳۰ پیدا شد، «فریتس تسوئیکی» دانشمندی بود که روی تعادل کهکشانها کار میکرد او میخواست بداند چه عاملی باعث تعادل کهکشانهایی که کنار هم قرار گرفته اند شده است. جرمی که او براساس سرعت و چگونگی حرکت کهکشانها بر اساس قوانین نیوتن محاسبه کرد ۴۰۰ برابر جرمی بود که بر اساس شدت روشنایی و رصدها آنها تخمین زده شده بود به این نتیجه رسید که این جرم خیلی کوچک است و نمیتواند نیروی گرانش لازم برای خنثی کردن نیروی ناشی از منبسط شدن گازها را ایجاد کند و قاعدتا باید این خوشه متلاشی میشد. اما خب میدید که چنین اتفاقی نیفتاده، پس حتما باید پای یک عامل ناشناخته به این قضیه باز شده باشد، کم کم این عامل، ماده تاریک یا ماده ناشناخته نام گرفت.
سر نخ دوم
محاسبات خانم کیهان شناس
نفر بعدی که گرفتار معمای پر پیچ و خم ماده تاریک شد ورا روبین بود، زنی که شیفته آسمان و پرسشهای بی انتهایش بود. او وقت زیادی صرف کرد و سرعت مداری ستارگان در کهکشانها را حساب کرد و به
تناقضهایی رسید. مثلا این که ستارگان با سرعتی بسیار سریع به دور مرکز کهکشان میچرخیدند و طبعا کهکشان باید متلاشی میشد، اما همه چیز کاملا متعادل بود. این مسئله، یکی دیگر از شواهدی بود که وجود ماده تاریک را اثبات میکرد. او معتقد بود که ممکن است مادهای نامرئی در داخل و بیرون کهکشان ها، وجود داشته باشد که گرانش لازم برای جلوگیری از متلاشی شدن کهکشانها را به وجود آورد.
سرنخ سوم
کشف تابش زمینه کیهانی
با کشف تابش زمینه کیهانی یعنی تابشی که از اولین لحظه تولد عالم (بیگ بنگ) در فضا باقی مانده است سن دقیق عالم و سرعت انبساطش مشخص شد، ولی به نظر میرسید که چیزی در فضا نهفته است و همانند نوعی نیروی ضد گرانشی عمل میکند. این نیرو باعث میشود که به جای آن که جهان متراکم شود و اجزای آن به یکدیگر نزدیک شود، انبساط مییابد.
سر نخ چهارم
وقتی نور خم میشود
وقتش شده که به یکی از تصاویر حیرت انگیز کیهان چشم بدوزید. احتمالا اولش فکر میکنید این تصویر بخشی از آسمان است با چند ستاره. اما این تصویری است که تلسکوپ فضایی هابل از بخشی از فضا گرفته است که بارها بزرگ شده و چند کهکشان را در نمایی دور دست نشان میدهد. هر نقطه نورانی یک کهکشان است، به مجموعه کهکشانهایی که نزدیک به هم باشند، خوشه کهکشانی میگویند و برای این خوشهها نامهای مشخصی ارائه میشود.
وقتی به تصویر خوشه کهکشانی «آبل ۱۶۸۹» که ۲٫۲ میلیارد سال نوری با زمین فاصله دارد، نگاه میکنید متوجه خمیدگی نور در میان تصویر میشوید. این اتفاق زمانی رخ میدهد که نور از یک چشمه درخشان در فاصلهای زیاد به ما برسد و در مسیرش از کنار جسم پرجرمی مثل این کهکشانها بگذرد. به این اجسام که باعث خم شدن نور میشوند اصطلاحا «لنز گرانشی» گفته میشود. براساس نسبیت عام، جرم میتواند فضازمان را خمیده کند و در نتیجه میدان گرانشی بسازد که میتواند نور را منحرف کند.
سالها پیش از کشف مادهی تاریک٬ اینشتین درنظریه نسبیت عام گفت که نیروی گرانشی میتواند نور را خم کند. این نظریه در خورشید گرفتگی سال ۱۹۱۹ میلادی به دست آرتور ادینگتون، منجم انگلیسی اثبات شد. قدرت این لنز عظیم گرانشی به جرم آن بستگی دارد، ولی ماده مرئی کهکشانهای این خوشه فقط یک درصد از جرم مورد نیاز برای پدید آوردن چنین قوسی را شامل میشود؛ بنابراین بقیه جرم باید در جایی پنهان باشد تا چنین گرانشی ایجاد کند که نور خم بشود. به نظر میرسد که منبع گرانش شدید این خوشه کهکشانی وجود ماده نامرئی تاریک باشد که چنین کمانهای نورانی عجیب و جذابی را به وجود آورده است.
چه طور درباره چیزی که نامرئی است
آزمایش میکنیم؟
ظاهرا طبیعت میخواهد رازی را برای ما برملا کند که بسیار مهم و بزرگ است، ولی ما هنوز اطلاعات کمی درباره اش پیدا کرده ایم. شبیه یک نقشه پیچیده که قرار است ما را به واقعیتی بزرگ و حتی انقلابی در علم برساند. چیزی که واضح است این است که وقتی نمیتوانیم خود ماده تاریک را در آزمایشگاه داشته باشیم و مستقیم مورد آزمایش قرار بدهیم و حتی نمیتوانیم با تلسکوپ و ابزارهای دیگر مشاهده اش کنیم پس فقط یک راه برای مان باقی میماند.
آن هم این که اثرات آن را بررسی کنیم. اثرهای ماده تاریک رفتار آن را با دیگر مواد نشان میدهد. مثلا تا الان میدانیم که ماده تاریک نمیتواند با مواد معمولی موجود در جهان برهمکنش داشته باشد. از خودش نوری منتشر نمیکند و نمیتواند نوری که به آن میتابد را هم بازتاب کند. در حقیقت هیچ واکنشی در برابر نور و امواج الکترومغناطیسی ندارد.
اما واقعا دانشمندان چه طور درباره ماده تاریک مطالعه و تحقیق میکنند؟ اصلا چه طور میشود درباره چنین چیزی آزمایش انجام داد؟ برای این آزمایشها چند روش وجود دارد؛ روشهایی که بررسی مستقیم اثرات ماده تاریک در فضا است و آزمایشهایی که با شبیه سازیهای خاص در زمین انجام میشود.
شتاب دهنده بزرگ هادرونی و آزمایشگاه CERN جایی است که ذرات پر انرژی با هم برخورد داده میشوند و از نتیجه برخورد آنها اطلاعاتی به دست میآید که به تحقیقات کمک میکند. تعامل ماده تاریک با ماده معمولی مثل پروتون و نوترون که اشیاء اطراف ما را میسازند، آن قدر ضعیف است که تلاشهای دانشمندان را برای شناسایی مستقیم آن به چالش میکشد. کیهان شناسها به کمک روش مستقیم، مناطقی از فضا مثل مرکز کهکشانها که ماده تاریک متمرکز شده را رصد میکنند تا نشانههایی از برخورد ماده تاریک با ماده عادی را بیابند.
ماهواره WMAP و ماهواره پلانک تصاویری از تابش اولیه عالم منتشر میکنند و هر بار اطلاعاتی دقیقتر درباره کیهان ارائه میدهند که دانشمندان با تحلیل آن امیدوارند بخشی از رمز و رازهای ماده تاریک را هم پیدا کنند. آنها با همین روش پی به وجود ماده تاریک بردند و با بررسی همین تصاویر توانستند تخمین بزنند که مقدار واقعی ماده در جهان چه قدر است و چه مقدار ماده و انرژی تاریک در عالم وجود دارد.
ماده تاریک چه فرقی با ماده معمولی دارد؟
موادی که ما روزانه با آنها سرو کار داریم از واحد کوچک تری به نام اتم تشکیل شده اند و خود اتم هم از ذرات ریزتری به نام الکترون و پروتون و نوترون. خودکاری که با آن مینویسید و ظرفی که در آن غذا درست میکنید و آبی که مینوشید و هوایی که تنفس میکنید، جنس سیارات منظومه شمسی و جنس ستارهها و تمام موادی که در عالم میبینید و لمس میکنید همگی همان مواد آشنایی هستند با اغلب خواص شان آشناییم و قوانین فیزیک درباره شان صدق میکند.
اما ماده تاریک هیچ کدام از آن خصوصیات را ندارد، نه از جنس مواد آشنایی است که نام بردیم و نه حتی میدانیم چه جنسی میتواند داشته باشد. تنها راه تشخیص آن نیروی گرانشی است که به سبب جرم خود روی اجرام دیگر وارد میکند. برای همین دانشمندان مدام به دنبال اثرات گرانشی آن هستند تا اطلاعات جدیدی درباره اش بیابند.
چه چیزهایی ماده تاریک نیستند؟
اصطلاح ماده تاریک شاید شما را به یاد سیاهچاله ها، ستارههای مرده و مرموز بیندازند، اما در حقیقت این دو هیچ ربطی به هم ندارند. ستارههای بسیار پر جرم که در آخر عمرشان منفجر میشوند و
هسته شان بسیار فشرده شده سیاهچاله نامیده میشوند. سیاهچالهها گرانش قوی دارند تا جایی که حتی نور هم نمیتواند از جاذبه شان فرار کند. سیاهچالهها با قوانین آشنای فیزیک قابل توجیه هستند و بخشی از زندگی ستارههای پر جرم اند. در حالی که ماده تاریک ماهیتی کاملا ناشناخته دارد و ارتباطی با جنس ستارگان و موادی که میشناسیم ندارد.
چه ذراتی از خانواده ماده تاریک هستند؟
بعد از سالها تحقیق کیهان شناسها هنوز با هم اختلاف دارند که بالاخره جنس ماده تاریک چیست و از چه ذراتی تشکیل شده است؟ پیشنهادها و فرضیههای زیادی ارائه شد، اما خیلیها بعد از گذشت زمان رد شدند و یا درستی شان اثبات نشده است. در حال حاضر ۵ ذره کاندیدای ماده تاریک هستند که هر کدام به دلایلی انتخاب شدند و طرفدارانی هم دارند. آزمایشها در آینده احتمالا سرنخهای جدیدی برای فهمیدن جنس ماده تاریک به ما بدهد، آن وقت دقیقتر میتوانیم بگوییم ذرات تشکیل دهنده ماده تاریک چه هستند و چه خواصی دارند.
انرژی تاریک، راز بزرگی که هنوز هیچ
سرنخی برایش نداریم
ماجرا وقتی هولناک و تعجب آور میشود که بدانید تمام چیزهایی که در عالم وجود دارد، از زمین گرفته تا ستارهها و سیارهها و گازهایی که در فضای کهکشانها وجود دارد فقط ۴ درصد عالم را تشکیل داده است. لازم است چند دقیقه به این قضیه فکر کنید، تمام دانشی که ما داریم و تمام آنچه درباره جهان
میدانیم تنها درباره ۴ درصد از جهان است. بهت آور است که باور کنید این همه تلاش از ابتدای شکل گیری علم نجوم و فیزیک برای درک جهان تا کنون فقط برای درک ۴ درصد از جهان بوده است. پس بقیه اش چه؟ فعلا فقط میدانیم که ۲۳ درصد دیگر از جهان را ماده تاریک تشکیل داده و از تاثیر جرمش در حرکت کهکشانها کشف شده است. به نظر میرسد هنوز ۷۳ درصد باقی میماند. شگفت انگیزترین بخش قضیه این جاست، ۷۳ درصد باقی مانده جهان را انرژی تاریک تشکیل داده است. اگر درباره ماده تاریک تا کنون حدسهایی زده شده و آزمایشهایی طراحی شده، درباره انرژی تاریک، اما هنوز هیچ درک درستی نداریم و نمیدانیم که واقعا چیست.
بعضیها هم در انتخاب یک «رمان» خوب و امتحان پس داده مشکل دارند، در این جا چند رمانِ محبوب و مطمئن را گذاشتیم تا با خیال راحت بخرید و بخوانید.
جنگ و صلح اثر لئو تولستوی
«جنگ و صلح» که نخستین بار در سال ۱۸۶۷ وارد بازار نشر شد، یکی از بزرگترین آثار ادبیات روسی و از مهمترین رمانهای ادبیات جهان به شمار میرود.
داستان در دوره جنگ بین روسیه تزاری و فرانسه، به رهبری ناپلئون بناپارت، میگذرد و رویدادهایی، چون حمله ناپلئون به روسیه، عقبنشینی ارتش روسیه، آتشسوزی مسکو و سرانجام شکست لشکر ناپلئون به تفصیل روایت میشوند. در کتاب «جنگ و صلح» هیچ قهرمانی وجود ندارد. تولستوی داستان گروهی از مردم جامعه را تعریف میکند.
صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز
کتاب «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۶۷ میلادی انتشار یافت. مارکز، در سال ۱۹۸۲ جایزۀ نوبل را بهخاطر نوشتن «صدسال تنهایی» از آن خود کرد، به عقیدۀ بسیاری، مبدع و پایهگذار سبک «رئالیسم جادویی» در ادبیات است.
کتاب «صدسال تنهایی»، زندگی شش نسل از خانوادهی بوئندیا را نشان میدهد. مارکز در این کتاب «صد سال تنهایی» وضعیت جغرافیایی و آداب و رسوم بومیان سرخپوست آمریکای لاتین را به خوبی تصویر کرده است.
جین ایر اثر شارلوت برونته
رمان عاشقانه «جین ایر» سال ۱۸۴۷ در انگلستان منتشر شد. داستان رمان زندگی دختری به همین نام از کودکی تا بزرگسالی را روایت میکند.
رمان خلاقانه و ماندگار «جین ایر» با قهرمان زنی سخت کوش و تسلیم ناپذیر، عاشقانهای است که همچنان، تأثیر زیادی بر مخاطبین دنیای ادبیات دارد.
طاعون اثر آلبر کامو
«طاعون»، داستان شیوع یک بیماری مهلک را در اوران، شهری بزرگ در الجزایر، روایت میکند. «طاعون»، یک اثر کلاسیک هستی گرایانه است.
کامو در «طاعون» پردههای جدیدی از عظمت روحی بشر را کنار میزند تا نشان دهد انسان همچنان توان آن را دارد که با مسئولیت پذیری و نوعدوستی، به زندگی عبث خود ارزش و معنا بخشد.
کلیدر اثر محمود دولت آبادی
«کلیدر» نخستین بار در سال ۱۹۸۴ منتشر شد. کلیدر نام کوه و روستایی در خراسان است و سرنوشت یک خانواده روستایی کرد است که در روستای اطراف سبزوار زندگی میکند.
داستان در برههای پرتلاطم از رویدادهای سیاسی و پس از پایان جنگ جهانی دوم روایت میشود. رمان «کلیدر» بسیار واقعگرایانه است. هر سطر داستان آنقدر ملموس است که انگار پیش چشم خواننده اتفاق میافتد.
روایت تاریخ از سالهای اشغال ایران در جنگ جهانی دوم بمباران شهرها، قحطی و جان باختن شمار زیادی از غیرنظامیان است که اسناد مکتوب بسیاری از آن برجای مانده، اما روایتهای مصور از این حادثه تاریخی چندان زیاد نیست؛ "فرانسوا هورلی" عکاس استرالیایی یکی از معدود کسانی است که در آن زمان به ایران آمده و از کشور اشغال شده عکاسی کرده است.
در ۳ شهریور ۱۳۲۰، نیروهای متفقین شامل انگلیس و شوروی بدون توجه به بی طرفی ایران از جنوب و غرب و از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند به سمت تهران آمدند. اگرچه در آن زمان بهانه متفقین برای حمله وجود عدهای جاسوس آلمانی در ایران عنوان شد، اما حوادث بعدی نشان داد اشغال ایران بخشی از نقشه جنگی متفقین علیه هیتلر بوده است. با یورش متفقین تمامی راههای کشور به خصوص خطوط راه آهن و شوسه تحت کنترل نیروهای اشغالگر در آمد. نیروی کار ایرانی برای تهیه تدارکات ارتشهای درگیر در جنگ با نازلترین دستمزد به کار گرفته شدند. منابع نفتی کشور غارت شد و بحران غذایی در کشور به اوج خود رسید.
زمزمههای برکناری شاه نیز از جلسه اضطراری دولت شنیده شد؛ فردای اشغال ایران هیئت وزیران در حضور شاه در کاخ سعدآباد تشکیل جلسه داد و رضاخان در این جلسه اعلام کرد که ابتدا تصمیم به خروج از کشور داشته است، اما به توصیه مشاورانش ابتدا در دولت تغیراتی صورت دهد. بر این اساس محمدعلی فروغی را به نخست وزیری منصوب و او را مامور کرد با انگلیس و شوروی مذاکره کند، اما شرط متفقین کنار رفتن رضاشاه از قدرت بود.
سرانجام رضاشاه ناچار به استعفا شد و توسط بریتانیاییها بازداشت و به جزیره موریس و سپس آفریقای جنوبی تبعید شد و سلطنت به پسر و ولیعهد او محمدرضا منتقل شد؛ نیروهای متفقین نیز تا پایان جنگ جهانی ایران را تحت اشغال خود داشتند.
"فرانسوا هورلی" عکاس اهل سیدنی که در خلال جنگ جهانی دوم سفرهای متعددی به خاورمیانه داشت در سال ۱۹۴۳ میلادی- ۱۳۲۱ شمسی همزمان با مقطع مهم تاریخی ایران یعنی چندی پس از اشغال به دست متفقین وارد کشور شد. این فیلمساز و پژوهشگر استرالیایی در چند نوبت سفر بیش از ۵۰۰ عکس از شهرهای مختلف ایران برداشت که بعهدا در مجموعهای با عنوان "مسیر روسیه" به چاپ رساند.
او در عکس هایش به زندگی مردم عادی، مناظر، بناها و ساختمانهای شهری و روستایی در تهران، اصفهان، البرز، لرستان، شیراز بوشهر پرداخت و روایتی ناب از روزهای سخت تاریخ ایران فراهم کرد که هنوز به عنوان منبعی کم نظیر شناخته میشود.
در زیر نگاهی میاندازیم به عکسهایی که او در سال ۱۳۲۱ از تهران برداشت. این عکسها برای نخستین بار است که منتشر میشود.
آقای "جاکوبسن" دوست عکاس "فرانسوا هورلی" سوار بر کامیون، جایی در تهران
سه دیپلمات انگلیسی جایی در تهران مقابل دوربین عکاس
افسر انگلیسی در نمایی از میدان سپه تهران به رفت آمد مردم و اتومبیلها نگاه میکند.
عکس یادگاری چند نظامی مقابل ساختمان باشگاه افسران وزارت جنگ در میدان مشق تهران
نمایی از میدان سپه در مرکز تهران (میدان امام خمینی (ره) فعلی)
نمایی از کاخ شاه جوان محمدرضا پهلوی
نمایی از یکی از اتاقهای کاخ گلستان
نمایی از یکی از روستاهای اطراف تهران
دیپلماتهای انگلیسی در نمایی از ساختمان سفارت این کشور در قلهک
نمایی از سفارت بریتانیا در قلهک
کودکانی که در مناطق روستای پس قلعه در شمیران زندگی میکنند در مقابل دوربین عکاس قرار گرفته اند.
نمایی از روستای پس قلعه در شمیران
نمایی از خیابان فردوسی تهران و نمای بیرونی ساختمان سفارت انگلیس
«ویکتوریا اوسیپوا» هنرمندی است که پس از آنکه از بیست و پنجم مارس در بریتانیا قرنطینه اعلام شد از سپری کردن دوران قرنطینه در آپارتمانش برای خلق یک اثر هنری استفاده کرد.
«اوسیپوا» با خلق طراحیهای کوچک روی یکی از دیوارهای داخلی آپارتمانش خاطرات مصوری از رویدادها و فعالیتهایش در دوران قرنطینه خلق کرده است.
با سپری کردن ۱۱۳ روز در قرنطینه خانگی، دیوار آپارتمان این هنرمند به کلاژی از تصاویری که سلسله وقایعی را به نمایش میگذارند تبدیل شد.
رفتن به سوپر مارکت، تماشای فیلم و سفارشهای آنلاین از جمله وقایع کوچک و بزرگ این خاطرات مصور هستند.
«اوسیپوا» یکی از چندین هنرمندی است که در دوران قرنطینه آثار هنری خلاقانه مختص خانه خلق کرده است.
این هنرمند در سن ۱۳ سالگی از لیتوانی به بریتانیا مهاجرت کرد و در رشته هنرهای زیبا تحصیل کرد و به خلق آثار هنری سرامیکی پرداخت.
بهترینهای سینمای ژاپن را اینجا آوردهایم، درباره کشورهای دیگر نظیر کرهجنوبی هم مطلبی مشابه خواهیم داشت، اگر از کلیشههای سینمای کشورهایی، چون آمریکا خسته شدهاید، این مطلب به کارتان خواهد آمد.
اواخر بهار
یاسوجیرو اوزو در سال ۱۹۰۳ متولد شد؛ بنابراین بخش عظیمی از دوران فعالیت او در سینما همزمان با سینمای صامت بود. اوزو ۵۳ فیلم را کارگردانی کرد. او تا پیش از مرگ در سن ۶۰ سالگی تنها در ژاپن مشهور بود، اما پس از مرگ بود که زبان و سبک فیلمسازی او، سینمادوستان جهان را تحت تاثیر قرار داد.
یاسو جیرو ازو، که بسیاری از منتقدان او را ژاپنیترین فیلم ساز ژاپن میدانند، در تمام فیلم هایش، فقط یک موضوع اساسی را دست مایه کارهای خود قرار داده که خانواده است. در همه ساختههای او، ازهم گسیختگی و فروپاشی خانواده بررسی میشود. شاید بتوان «اواخر بهار» را کاملترین فیلم اوزو دانست. «اواخر بهار» داستان زندگی پروفسور چی شو ریو که همراه دخترش نوریکو زندگی میکند هردو از این اوضاع راضی هستند تا اینکه خواهر پیر پرفسور به وی میگوید برادرزاده اش بایستی ازدواج کند.
کوایدان
ماساکی کوبایاشی یکی از کارگردانان برجسته و غول سینمای ژاپن محسوب میشد که با خلق شاهکارهایی، چون «هاراکیری»، «شورش سامورایی»و «سه گانه وضعیت بشری» به شهرت رسید. «کوایدان» نخستین فیلم رنگی کوبایاشی که براساس داستانهای فولکلور ژاپنی ساخته شده است، آمیخته به رنگ و نور است.
او در این فیلم از رنگهای طبیعی استفاده نکرده و حتی در نماهایی که گستره وسیعی داشته اند رنگ آمیزی و نقاشی کرده است. کوبایاشی در جایی گفته است هدف او در «کوایدان» کندوکاو در تقابل میان ماهیت جسمیت انسان و ماهیت درونی و ذهنیت او بوده است. «کوایدان»، در لغت، به معنای داستانهای ارواح است.
زنی از پلهها بالا رفت
میکیو ناروسه یکی از کمتر شناخته شدهترین کارگردانهای ژاپن، فیلم سازی را از دهه سی آغار کرده است. او از دوران سینمای صامت فیلمسازی را شروع کرد و بسیاری از آثارش صامت است. او ۸۹ فیلم ساخته است، اما بسیاری از فیلمهای ابتدایی اش امروزه موجود نیست.
بازیگر نقش اول این فیلم یعنی «هایدکو تاکامینه» بازیگر محبوب ناروسه محسوب میشود. به عقیده بسیاری «زنی از پلهها بالا رفت» شاهکار ناروسه است. فیلم شرایط بسیار دشوار زندگی یک زن تنها و مجرد را در توکیوی پس از جنگ جهانی دوم به تصویر میکشد.
زندگی اوهارو
میزوگوچی یکی از مطرحترین کارگردانهای ژاپن در طول عمر ۵۸ سالهاش، ۶۳ فیلم ساخت؛ نخستین فیلمش که صامت بود در ۱۹۲۲ میلادی و آخرینش در ۱۹۵۷ میلادی به نمایش در آمده است. مهمترین فیلم وی «زندگی اوهارو» عنوان میشود که موفقیت این فیلم در ۱۹۵۲ میلادی در جشنواره ونیز، توجه فیلمسازان و منتقدان موج نوی فرانسه را به او معطوف کرد.
«زندگی اوهارو» یکی از نخستین آثار میزوگوچی در دواران پس از اشغال است. زمانی که دیگر قوانینی ممیزی جامعه فئودال عصر ادو وجود ندارد.
«زندگی اوهارو» را مادام بواری ژاپنی خواندهاند و آن را همواره یکی ازتاثیرگذارترین ساختههای میزوگوچی دانستهاند. روایت «زندگی اوهارو»؛ زنی سرگردان و بی پناه که به معبدی بودایی پناه برده و گذشتهاش را به یاد میآورد، است.
زن در ریگ روان
«زن در ریگ روان» نمونه درخشانی از سینمای آوانگارد ژاپن به کارگردانی هیروشی تیشگاهارا است. «زن در ریگ روان» اقتباسی از رمان کوبه آبه است. تیشگاهارا به زیبایی هر چه تمامتر رمان را به اثری سینمایی تبدیل کرده است.
مردی که با حیله اهالی یک روستا به همراه یک زن در گودالی شنی گرفتار میشود و تلاشهایش برای نجات خودش بینتیجه است. رنج زندگی بشر به نحوی تماشایی در این اثر درخشان سینمای ژاپن تصویر شده است.
اونی بابا
کانه تو شیندو از مهمترین سینماگران دوره پس از جنگ سینمای ژاپن است. فیلمساز پرکاری که به خاطر ویژگیهای منحصر به فرد فیلم هایش به ویژه درونمایه انتقادی و سیاسی آنها، جای مهمی در سینمای ژاپن دارد.
شیندو در سال ۱۹۶۴ فیلم «اونیبابا» را ساخت «اونیبابا» تلاش میکند روایتی ترسناک از خشونت خانگی را ارائه دهد. در فرهنگ ژاپن، «اونیبابا» نماد زنی خونخوار و شبیه دراکولا است که در این فیلم به شخصیت خشن مادر شوهر اشاره دارد. فیلمهای شیندو تمثیلی از رفتارهای خشن و غیر متمدنانه انسانها در جوامع عقب مانده فئودالی، جنگ زده و پیشامدرن است.
زیستن
اکیرا کوروساوا در طول ۵۰ سال فعالیت سینمایی حدود ۳۰ فیلم ساخت که بیشتر آنها جایگاه برجستهای در سیر سینما دارند. پیرمردی پس از سی سال کار در شهرداری، ناگهان با تلخترین واقعیت زندگیاش روبهرو میشود. او پی میبرد سرطان دارد و تا چند ماه دیگر بیشتر زنده نیست.
ترس از مرگ و احساس ترحم نسبت به سرنوشت ناگوار خود تمام وجودش را فرامیگیرد. کوروساوا در «زیستن» مساله بیهودگی را به مقیاسی وسیعتر تعمیم میدهد.
در سینمای کوروساوا دو نکته چشمگیر وجود دارد: یکی انسجام درونی بافت داستان و دیگری استحکام تکنیکی اثر. کوروساوا خود نویسندهای ماهر بود و جزئیات فیلمنامه را با چیرهدستی، ریزبینی، نکتهسنجی و توازن دقیق تدوین میکرد.
پـريســاتـيـس ( پروشات ) : ژنرال ارتش هخامنشي
عذاب قوم عاد
هرکدام از ما نام برندها و محصولاتی را به یاد داریم که اکنون خبری از آنها نیست. یا در خبرها گفته میشود این برندها فعال هستند، ولی در عمل هیچ محصولی از آنها در بازار نمیبینیم. تا همین چند سال پیش هم آگهیهای تلویزیونی پر بود از نامهای آشنایی که همه به یاد داشتیم و با تبلیغاتشان سرگرم میشدیم، ولی امروزه دیگر یادی از آنها نمیشود و در بیشتر موارد آن برند و کارخانه، عمدتا به دلیل سیاستهای غلط خصوصیسازی و واردات بیرویه تعطیل شده است.
در مطلب امروز سراغ چند نام تجاری معروف رفتهایم تا ببینیم چه بر سرشان آمده و سرنوشت آن برند و محصولاتش چه شده است؟ از ارج بگیرید تا آزمایش و پارسالکتریک، تولیپرس و .... البته در بین برندهایی که در تاریخ محو شدند، نامهایی هم وجود دارد که گفته میشود خوشبختانه بعد از سالها رکود و نداشتن فعالیت، دوباره تولید را از سر گرفتهاند که امیدواریم فقط در حد خبر روی کاغذ نباشد.
از باتری قلمی تا لپتاپی که تولید نشد
نام برند: پارس الکتریک
زمانی در خانه هر ایرانی حداقل یک محصول پارس وجود داشت. از تلویزیونهای سیاه و سفید نقلیاش گرفته تا باتریهایی که قدیمیها به آن قوه میگفتند! کارخانههای پارس توشیبا، پارس شهاب، پارس الکتریک، باتری پارس، لوازم خانگی پارس و چندین واحد صنعتی دیگر توسط محمدهاشم برخوردار از سال ۱۳۴۱ بنیان گذاری شدند تا هشت هزار نفر در این کارخانهها مشغول کار شوند. این مجموعه بعدا دولتی شد و تحت نظر سازمان صنایع ملی ایران به فعالیت خود ادامه داد. پارسالکتریک بهعنوان یکی از زیرمجموعههای تأمین اجتماعی در سال ۱۳۷۱ به فعالیت خود ادامه داد.
از بین شرکای تجاری این شرکت تنها گروندیگ آلمان که در بین برندهای صوتی و تصویری برند درجه سوم اروپا به شمار میآمد، با این شرکت همکاریاش را ادامه داد. گروندیگ چند سال پیش برای همیشه تعطیل شد و پارس الکتریک نتوانست این برند را خریداری و به نام خود ثبت کند از این رو برای تولید تلویزیون دست نیاز خود را به سمت کارخانههای کرهای دراز کرد تا با یکی از قدیمیترین برندهای صوتی و تصویری آسیا همکاری کند.
پارس الکتریک در حالی که میرفت علاوه بر تولید تلویزیونهای السیدی، لپتاپ ایرانی را هم وارد بازار کند، با تغییر ناگهانی مدیرعاملش مواجه شد تا مثل چند برند دیگر با آیندهای نامعلوم روبهرو شود. کارخانجات پارس الکتریک سالها متروکه مانده بود، ولی گویا مدتی است دوباره فعالیت اش را از سر گرفته است.
شیرهای دوقلوی خسته از واردات
نام برند: کفش بلا
اگر سن و سالی ازتان گذشته باشد و دوران جوانی را پشت سر گذاشته باشید، حتما شمایل دو شیر که یک آرم بلا را در بر گرفتهاند به یاد دارید. کفش بلا، به نوعی دومین برند معروف کفش ایرانی بود، پس از کفش ملی. رقابت این دو کفش و در بازهای، کفش وین، زبانزد خریداران کفش در ایران بود. کفش بلا، تولدش را وامدار خانواده عمیدحضور است. پدر و پسرانی که از کاشان به تهران کوچ و پس از مدتی با خرید یک زیرپله در بازار، فروش کیف و کفش را آغاز کردند.
همین موضوع مقدمهای شد تا خشت اول بنای «بلا» را بگذارند. سیستم توزیع به تدریج کفش بلا را از تولید و تجارت ملی مبدل به یک شرکت بزرگ برای برندسازی و مارکتینگ صنعتی در ابعاد ملی کرد. تولیدات بلا کفشهای مختلفی مثل پوتین، کفشهای مجلسی، ورزشی و دمپایی را دربر میگرفت. با وقوع جنگ تحمیلی و مشکلات اقتصادی و نابه سامانی مالکان این برند، بلا در مسیر نزولی قرار گرفت. پس از مدتی به دلایل مختلف از قبیل رکود بازار، واردات کفشهای بیکیفیت و ارزان خارجی و مدیریت ناموفق، بلا نیز به سرنوشت دیگر برندهای خاطرهانگیزی که از بین رفتند، مبتلا شد.
خط تولید این کارخانه، قطعه قطعه و به بخش خصوصی واگذار شد. مدیریت این برند اکنون در دست یک بانک است به طوری که تنها با استفاده از فروشگاههای بلا در کل کشور کفشهایی را از دیگر تولیدکنندگان عرضه میکند. این سرنوشت تا بیخ گوش کفش ملی هم نزدیک شد، ولی خوشبختانه به طور کامل این دیگر برند محبوب را از پا درنیاورد. بلایی که بر سر کفش وین، سومین تولیدی بزرگ دوران دور صنعت کفش ایران آمد.
قدیمیترین تولیدکننده لوازم خانگی ایران
نام برند: ارج
«ارج؛ نامی که میشناسید و به آن اطمینان دارید» تبلیغی بود که شاید هنوز در گوش خیلیها مانده باشد. ارج یک سازنده بزرگ محصولات لوازم خانگی در کشور بود. این شرکت از سال ۱۳۱۶ با هشت کارگر ساده مشغول تولید شد و با قدمتی ۷۹ ساله، قدیمیترین سازنده لوازم خانگی ایران لقب گرفت. در آغاز، کارهای آهنگری، ریختهگری و جوشکاری انجام میداد و همچنین صندلیهای تاشو نیز تولید میکرد.
در دهه ۱۳۵۰ فعالیت اش گسترش یافت و به تولید لوازم خانگی از جمله یخچال، بخاری، ماشین لباسشویی و کولر نیز روی آورد. انتخاب نام ارج برای قدیمیترین تولیدکننده لوازم خانگی ایران، علاوه بر این که از اول نام خانوادگی خلیل ارجمند، بنیانگذارش گرفته شده بود، اختصار سه واژه آهنگری، ریختهگری و جوشکاری است. کارخانه ارج با شروع نهضت صنعتی شدن شروع به تولید یخچال برقی کرد. تولید یخچال در سال ۱۳۴۱ کاملا تصادفی رخ داد.
در مسافرتی که مدیر شرکت به دانمارک کرد هدفش بازدید از کارخانهای برای تولید ظرف شویی بود و به توافق نهایی هم نزدیک شده بودند، اما با بازدید از کارخانه یخچالسازی نظرش عوض شد و ساخت یخچال را آغاز کرد. یک سال بعد آبگرمکن برقی ۵۰ گالنی ساخته ارج به بازار آمد. تولید آن توسط ارج به توسعه بهداشت شخصی مردم و افول خزینه و حمامهای عمومی که عامل شیوع بسیاری بیماریها بود کمک شایانی کرد. طی واگذاریها، این کارخانه و داراییهای آن که به گفته هاشمی (مدیر کل دفتر صنایع فلزی و لوازم خانگی وزارت صنعت) فقط زمین و سوله کارخانه بود، واگذار شد.
گفته میشود این شرکت در دهه ۷۰ با یک اختلاس ۲۰ میلیارد تومانی هم مواجه شد. در پی مشکلات مالی، کارخانه ارج رو به سقوط گذاشت تا سرانجام در روز ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ با پلمب قضایی انبار ارج، پس از ۷۹ سال به طوررسمی تعطیل شد. گفته میشود شرکت ارج بعد از واگذاری در حال مذاکره با تولیدکنندگان لوازم خانگی خارجی برای شروع مجدد تولید است.
افول گرما و سرمای ایرانی
نام برند: آزمایش
کارخانه آزمایش در سال ۱۳۳۷ بنا شد. هنوز هم در خانه بسیاری از ایرانیها حداقل یک محصول از کارخانه آزمایش وجود دارد، محصولات کارخانهای که روزگاری به واسطه تولید وسایل گرمایشی و سرمایشی و به دلیل ایرانی بودن و تولید داخل کشور، با استقبال زیادی همراه بودند. آزمایش که توسط محسن آزمایش بنیان گذاشته شد، در ابتدا کارگاهی برای ساختن صندلی، مبل و آبکاری فلزات بود. روزگاری که گازکشیها در تهران و چند شهر دیگر پا گرفته بود و بخاریهای کپسولی در بورس بودند، آزمایش نیز به سرعت مدلهای متنوع خود را به بازار عرضه میکرد.
بخاری، کولر و یخچال که از عمده تولیدات آزمایش به شمار میرفتند در آن روزها حرف اول را در هر خانهای میزدند و فروش قابل توجهی داشتند. بسیاری از کارشناسان و فعالان صنعت لوازم خانگی بر این باورند که یکی از دلایل افول آزمایش، نبود مدیریت مناسب این شرکت بود، چرا که نه تنها آمار بلکه سرمایه این شرکت نیز گویای توانایی تولید محصولات ایرانی است. سرمایه این شرکت که در روزهای ابتدای کارش ۳۰ میلیون ریال بود پس از ۱۰ سال به ۲۰۰ میلیون تومان افزایش یافت و روزهای شکوفایی آزمایش رقم خورد.
هنگامی که مدیریت این شرکت، رشد و توسعه آزمایش را به چشم دید، با پیشبینی تولید سالانه یک میلیارد ریال، زمینی به مساحت ۱۸۵ هزار متر در کیلومتر ۱۰ جاده آبعلی، سه راه آزمایش خریداری و کارخانهای دیگر بنا کرد. این بار محصولات نسبت به گذشته با تنوع بیشتری همراه بود، چندین نوع یخچال، کولر، آبگرمکن، تختخواب فلزی، بخاری و اجاق گاز نیز در کنار محصولات قبلی افزوده شد، اما فروش دیگر مانند گذشته نبود. فعالیتهای تولیدی شرکت تا اوایل سال ۱۳۸۰ تا حدی رونق داشت و کالاهای جدیدی مانند یخچال سایدبایساید و فریزر بدون برفک به محصولات شرکت اضافه شد، اما بازار محصولات خارجی با این برند ایرانی یار نبود و آزمایش را به تعطیلی کشاند.
در همین سالها مجموعه آزمایش از طریق بورس به بخش خصوصی واگذار شد. در سال ۱۳۸۸ به دلیل بدهیهای فراوان، تعداد کارکنان واحد مرودشت آزمایش، از ۱۴۰۰ نفر به ۱۶۰ نفر کاهش یافت و کارخانه به حالت نیمه تعطیل درآمد. اما اکنون خبری از تولید کارخانه آزمایش نیست، چرا که متاسفانه دیگر برند ایرانی آزمایش در میان تعداد زیادی از محصولات لوازم خانگی مرده است.
نشانه پاکیزگی که دیگر نیست؟
نام برند: تولیپرس
یکی از معروفترین آگهیهایی که سالها پیش در رادیو و مخصوصا تلویزیون بهطور مداوم پخش میشد، مربوط به محصولات شرکت تولیپرس بود. شرکت تولیددارو با تأسیس واحدی با نام واحد دترجنت، پودر لباسشویی «دریا» را در سال ۱۳۴۳ تولید و اولین محموله از آن با عنوان «کاروان دریا» را روانه بازار کرد.
با گسترش تقاضای بازار و لزوم افزایش ظرفیت تولید و تنوع محصولات شوینده، واحد دترجنت تولیددارو، با عنوان شرکت تولیپرس با ظرفیت سالانه ۷۵ هزار تن انواع پودر لباسشویی، به ثبت رسید و در سال ۱۳۵۲ به شهر صنعتی البرز در قزوین، انتقال یافت و با تولید محصولاتی از جمله پودر لباسشویی دریا و تک، پودر ماشین لباسشویی شوما، مایع ظرف شویی جام و آبشار، مایع نرمکننده لباس هاله و سفیدکننده زدا، شروع به فعالیت کرد. در ابتدای دهه ۶۰ و متعاقب تقاضای بالای بازار، شرکت تولیپرس اقدام به افزایش ظرفیت کرد و در سال ۱۳۷۹ از سهامی خاص، به سهامی عام تبدیل شد. کارخانه تولیپرس از ۲۷ مرداد ۹۷ به دلیل مشکل در تهیه مواد اولیه تعطیل شد.
پس از آن کارخانه در ۱۴ مهر ۱۳۹۷ بازگشایی شده بود که در ۲۸ مهر، تعطیلی دوباره آن اعلام شد. سال گذشته خانم زرآبادی نماینده مردم قزوین، آبیک و البرز در مجلس در گفتگو با خبرگزاری خانه ملت درباره وضعیت شرکت تولی پرس، گفته بود: «شرکت تولیپرس تولیدکننده و توزیعکننده مواد شیمیایی، دارویی و آرایشی است که تا پایان سال مالی ۱۳۸۹ متعلق به گروه سرمایهگذاری البرز بوده و در سال مالی ۱۳۹۰ به بخش خصوصی واگذار شد.
در شهریور ۹۷ شرکت تولیپرس اعلام کرد به دلیل نداشتن مواد اولیه، کارخانه تعطیل میشود. پس از بازدید انجام گرفته مشخص شد مواد اولیه به میزان کافی در کارخانه موجود است و شرایط شرکت نیازی به «اورهال» ندارد، اما خطوط تولید به حال خود رها شده است. پس از دو هفته تعطیلی کارخانه، موضوع تعطیلی تولیپرس مجدد مطرح شد. شرکت تولیپرس پس از واگذاری با مشکلات بسیار روبهرو شد، اما به دلیل استفاده از نام تجاری این مشکلات آشکار نشد.» با توجه به وبسایت شرکت، تولیپرس هنوز فعال است و تکذیبیه تعطیلی هم در آن قرار گرفته، ولی هم سایت مشکل بارگذاری دارد و هم مثل گذشته خبری از محصولات آن در بازار نیست.
سرگذشت تلخ یک چرخه ریسندگی
نام برند: نساجی مازندران
در کنار فروشگاههای کفش ملی، فروشگاههای نساجی مازندران حتی در دورافتادهترین شهرستانهای کشور نمایندگی داشت. اگرچه هنوز فروشگاههای کفش ملی و بلا در شهرستانها زنده ماندهاند، اما نمایندگیهای فروش نساجی مازندران و حتی تابلوی سردر آن مغازهها تقریبا از بین رفتهاند. کارخانه نساجی قائمشهر که با نام نساجی مازندران هم شناخته میشود، از نخستین واحدهای صنعتی بزرگ کشور محسوب میشد که کلنگ آن در سال ۱۳۰۷ به زمین زده شد و سال ۱۳۱۳ به بهرهبرداری رسید. بعدها تعداد کارخانه نساجی در قائمشهر به سه واحد رسید تا چرخه ریسندگی کامل شود.
نساجی مازندران به غیر از فروشگاهی ۱۰۰ متری در قائمشهر، شعبه دیگری در کشور نداشت. نساجی مازندران از سه کارخانه تشکیل شده بود. در شماره یک واحد چیتسازی بود. در شماره دو منسوجات پردهای، ملحفهای، پیراهنی، فاستونی و... به تولید میرسید و کارخانه شماره سه که در سال ۱۳۵۶ از محل سرمایه شرکت و با مشارکت بانک صنعت و معدن به بهرهبرداری رسید، برای تولید نخ و منسوجات نخی و مصنوعی به کار گرفته شد. نساجی مازندران، قائمشهر را تبدیل به شهری بزرگ کرد تا به غیر از مازندرانیها کارگرانی از سراسر کشور به این شهرستان هجوم آورند و به برکت وجود این کارخانه کسب روزی کنند.
گذشت زمان و تغییراتی از کاهش کشت پنبه در مازندران گرفته تا فرسودگی ماشینآلات و سنگینی بوروکراسی ناشی از مالکیت دولتی سبب شد تا مشکلات کارخانههای نساجی از سال ۷۲ با واگذاری آن به یک بانک بیرونی پیدا کند. مشکلات واحدهای باقیمانده نساجی قائمشهر از دهه ۸۰ با واگذاریهای مختلف و نسخههایی که با تغییر هر دولت، وزیر و استاندار پیچیده میشد، به کلاف سردرگم تبدیل شد.
روند حرکت تولیدی در نساجی مازندران به گونهای بود که با فرسودگی ماشینآلات، بخشهای مختلف این سه کارخانه تعطیل شد. هرچند سال گذشته خبرهایی منتشر شد مبنی بر حمایتهای دولتی و نهادها از این کارخانهها تا دوباره به روزهای اوجشان بازگردند و مدیر عامل نساجی هم در مصاحبه با ایرنا خبر از روغنکاری چرخهای این کارخانه داد، ولی با مراجعه به وبسایت شرکت متوجه میشویم که از زمستان سال گذشته هنوز بهروز نشده و خبری از محصولاتش در بازار نیست.
فیلم سینمایی «خرس» ساخته خسرو معصومی ۹ سال پس از توقیف در یوتیوب منتشر شد، این اتفاق ممکن است سرآغاز موج تازه قاچاق فیلمهای سینمایی باشد و شماری از این فیلمها از جمله فیلمهای توقیفی، پیش از آنکه به اکران عمومی درآیند، سر از شبکههای اجتماعی در آوردند.
۵۰ کیلو آلبالو - ۱۳۹۵
فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» به کارگردانی مانی حقیقی با بازی ساعد سهیلی، هستی مهدوی، افسانه بایگان است. فیلم در روزهای پایانی اکران، به طور غیر مستقیم توسط سازمان سینمایی توقیف شد. یک روز پس از آنکه خبر توزیع فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» در شبکه نمایش خانگی رسانهای شد، نسخه قاچاق این فیلم سینمایی در فضای مجازی منتشر شد.
مجلس عروسی مرجان آغاز می شود. در میانه های عروسی ماموران برای دستگیری داماد خلافکار وارد می شوند و
عصبانی نیستم - ۱۳۹۲
«عصبانی نیستم» فیلمی به کارگردانی رضا درمیشیان و بابازی نوید محمدزاده، باران کوثری، رضا بهبودی است.«عصبانی نیستم» بعد از ۶ سال در اردیبهشت ۱۳۹۷ اکران شد. در زمان اکران نسخه بدون سانسور فیلم قاچاق شد.
نوید دانشجوی اخراجی دانشگاه است که در تهیه مخارج زندگی اش به مشکل برخورده و در عین حال قصد دارد تا ستاره که تنها امید زندگی اوست را در کنار خود نگه دارد اما..
رستاخیز -۱۳۹۱
«رستاخیز» به کارگردانی احمدرضا درویش با بازی آرش آصفی، حسنپورشیرازی، فرهاد قائمیان، بابک حمیدیان، پوریا پورسرخ است. نسخه قاچاق شده «رستاخیز» شامل تصویر چهره حضرت عباس (ع) که در سی و دومین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد؛است.
«رستاخیز» از مقطع تاریخی مرگ معاویه تا شهادت امام حسین (ع) در روز عاشورا را روایت میکند.
خرس - ۱۳۹۰
«خرس» فیلمی به کارگردانی خسرو معصومی و با بازی پرویز پرستویی، مریلا زارعی، فرهاد اصلانی، علی اوسیوند، ناصر آقایی، داوود فتحعلی بیگی، مائده طهماسبی، ابوالفضل شاه کرم و اکبر معززی است. «خرس» در سی امین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای فرهاد اصلانی و سیمرغ بلورین بهترین صداگذاری را برای محمدرضا دلپاک به ارمغان آورد.
این فیلم روایتگر داستان مرد رزمندهای است که پس از سالها اسارت در هنگام بازگشت به منزل با ازدواج همسرش در زمان غیبت او مواجه میشود.
یک خانواده محترم -۱۳۹۰
یک «خانواده محترم» فیلمی به کارگردانی مسعود بخشی و بابازی بابک حمیدیان، پریوش نظریه، مهران احمدی، مهرداد صدیقیان است.این اثر سینمایی که به علت مشکلات محتوایی از اکران عمومی منع شده، به تهیه کنندگی محمد آفریده و سیما فیلم تولید شده است. نسخه قاچاق این اثر سینمایی بدون تیتراژ بوده و صدا و تصویر آن با نسخه نهایی متفاوت است.
فیلم روایتگر داستانی جذاب و درامی خانوادگی است که با نگاهی به داستان هابیل و قابیل، در بستر اتفاقات و حوادث بعد از انقلاب به تصویر شرایط و دیدگاههای شخصیتهای داستان، در حال حاضر میپردازد.
زندگی خصوصی - ۱۳۹۰
فیلم جنجال برانگیز محمدحسین فرحبخش با بازی فرهاد اصلانی، لعیا زنگنه، هانیه توسلی است. فیلم ماجرای نماینده مجلسی را روایت میکرد که در پی ارتباط با یک زن در نهایت مرتکب قتل میشد.
نسخه غیر قانونی این فیلم جنجالی بلافاصله بعد از توقیف، وارد بازار قاچاق شد.
خانه پدری -۱۳۸۹
«خانه پدری» فیلمی به کارگردانی کیانوش عیاری با بازی مهران رجبی، شهاب حسینی، مهدی هاشمی، مینا ساداتی است.
«خانه پدری» در سال جشنواره فجر ۱۳۹۲ به نمایش در آمد و پس از یک سال در دی ماه سال ۱۳۹۳ به اکران عمومی در آمد که بلافاصله در همان روز به دلیل وجود یک صحنه خشن از روی پرده پایین کشیده شد.
پس از پنج سال با اصلاحاتی جزئی و با ردهبندی سنی بالای ۱۵ سال در تاریخ ۱ آبان ۱۳۹۸ در سینماهای کشور به اکران در آمد که این بار پس از ۵ روز توقیف شد.نسخهای بهصورت غیرقانونی در دسترس عموم مخاطبان قرار گرفته همان نسخه اولیه فیلم است که نتوانسته بود برای اکران عمومی مجوز دریافت کند.
فیلم سرگذشت خانوادهای در شش دهه را روایت میکند. زندگی محتشم از ۱۵ تا ۸۰ سالگی که در مرگ خواهر بزرگترش خود را مقصر میداند.
سنتوری -۱۳۸۵
«سنتوری» یکی از مهمترین آثار کارنامه داریوش مهرجویی با بازی بهرام رادان، گلشفیته فراهانی است که توقیف آن یکی از تلخترین اتفاقها برای سازندگان آن بود. این فیلم قرار بود در مرداد ماه سال ۸۶ اکران شود، اما جلوی اکران آن گرفته شد ونسخه بدون سانسور آن توسط یکی از سایتهای خارج از ایران در فضای مجازی توزیع شد.
علی، نوازنده چیره دست سنتور و خواننده محبوب جوانان ناگهان در اوج شهرت و موفقیت افسار زندگی را از دست میدهد و به بیراهه میرود.
نقاب -۱۳۸۳
این فیلم به کارگردانی کاظم راست گفتار با بازی پرسا پیروزفر، امین حیایی، ساراخوئینی ها، داستان جسورانهای داشت. قصهای متفاوت پیرامون اغفال زنان و دخترها توسط دو جوان. نقاب سه سال بعد از ساخت و بعد از سنگ اندازی متعدد، بالاخره روانه اکران شد.
این فیلم تنها یک ماه روی پرده بود، اما در اتفاقی نادر، همزمان با اکران، نسخه قاچاق فیلم بدون اصلاحات هم توزیع شد.
آفساید - ۱۳۸۳
«آفساید» اثر جعفر پناهی است. این فیلم با اینکه در سال ۱۳۸۴ در جشنواره فجر شرکت کرد، اما به دلیل سوژه حساسیتبرانگیز آن موفق به دریافت پروانه نمایش نشد و از اکران دور ماند.
پس چندی نسخه قاچاق فیلم روانه بازار شد. تمامی آثار جعفر پناهی سرنوشتی مانند «آفساید» داشتند.
مارمولک - ۱۳۸۲
«مارمولک» به کارگردانی کمال تبریزی با بازی پرویز پرستویی، بهرام ابراهیمی، رعنا آزادی ور است. «مارمولک» را میتوان مهمترین فیلم توقیفی دهه هشتاد دانست. این فیلم تنها سه هفته روی پرده بود و خیلی زود نسخهای از آن که با کیفیت بسیار پایینی از پرده ضبط شده بود وارد بازار قاچاق شد.
رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقه داری است که در زندان به سر میبرد که با جا زدن خودش به عنوان یک روحانی موفق به فرار میشود، اما..
فیلم «رحمان ۱۴۰۰» منوچهر هادی پس از توقیف، «شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار بعد از اکران فیلم، «متری شش و نیم»سعید روستایی در زمان اکران و «خروج» حاتمی کیا در زمان اکران آنلاین نیز قاچاق شده اند.
اگر فردای روز عاشورا روزنامهای منتشر میشد، چه تیترهایی داشت؟ این پوستر اثر محمدصادق پورمیر است که به عنوان پوستر برتر در سوگواره هنر عاشورایی انتخاب شد.
در نواحی مختلف ایران سنتها و آیینهای گوناگونی برای عزادارای حسینی وجود دارد که همواره در خارج از مرزهای ایران مورد توجه بوده و دیده شده است. البته عکاسان ایرانی در این امر تأثیر به سزایی داشتهاند و توانستهاند با به ثبت رساندن تصاویر مختلفی از این مراسم آیینی در جشنوارههای جهانی دیده شده و توجه جهانیان را به خود جلب کنند.
عکاسان، مراسم آیینی محرم را بارها از جنبههای مختلف به ثبت رساندهاند؛ گاه تعزیه و سوگواریشان، گاه دستههای سینه زنی و زنجیرزنی و گاه گل مالی در نقاط غربی ایران را.
گزارش پیش رو گزیدههایی از عکسهای به ثبت رسیده در ایام محرم که در جشنوارههای مختلف درخشیدهاند را به نمایش گذاشته شده است:
غم و اندوه
این تصویر صبح عاشورا توسط سعید عربزاده در سال ۹۶ در استان لرستان، خرم آباد به ثبت رسیده است. این اثر در جشنوارههای چین و امریکا جایزه گرفته است.
عکاس درباره ثبت این عکس به ایسنا گفته است که حس سوژه و غم خاصی که در چهره فرد بود او را متاثر و به همین دلیل این سوژه را انتخاب کرد.
عکس: سعید عرب زاده
دعا در کنار دریا
این اثر متعلق به احسان مرتضوی است و روبان افتخار جشنواره Perspective کشور هند را دریافت کرده است.
عکس: احسان مرتضوی
سیگار
این اثر هم توسط احسان مرتضوی به ثبت رسیده و تقدیر هیات داوران جشنواره tajik photo art کشور تاجیکستان، مدال طلای سال جشنواره VOJVODINA کشور صربستان و مونته نگرو، مدال طلای فیاپ جشنواره ECOLOGICAL کشور اسلوونی، صربستان و بلغارستان، ۲ تقدیر هیات داوران جشنواره ECOLOGICAL کشور صربستان، اسلوونی و بلغارستان را به دست آورده است.
عکس: احسان مرتضوی
اسبها
اثر دیگری از احسان مرتضوی مدال برنز جشنواره IuP PTOTO کشور چین را دریافت کرده است.
عکس: احسان مرتضوی
غم و اندوه
تصویر پیش رو جزو آثار سیدعلی درمیانی است. عکس «غم و اندوه» جشنوارههای زیادی از جمله جشنواره the Mahfuz Ullah Memorial کشور بنگلادش پذیرفته شده و مدال BPS را دریافت کرده است.
این عکس همچنین در جشنواره Arbella TV 2016 کشور ترکیه، جشنواره sedventure 2016 ترکیه، جشنواره International Salon of Photography NOWRUZ 2016 کشور تاجیکستان، جشنواره the Kenya Culture&Tourism Directorate International Photography Competition 11 کشور ترکیه پذیرفته شده است.
دریافت مدال طلای جشنواره Gold PSA، جشنواره th NBPC INTERNATIONAL SALON of PHOTOGRAPHY ۲۰۱۹ (Digital) کشور هند و دریافت روبان افتخار NBPC RIBBON از دیگر موفقیت هایی است که درمیانی با این عکس کسب کرده است.
عکس: سید علی درمیانی
عکس «عصر انتظار»
این عکس با اقتباس از تابلو عصر عاشورا اثر استاد فرشچیان، توسط یک گروه کامل از جمله عکاس، کارگردان، طراح لباس، نورپرداز و صحنه پرداز خلق شده و پذیرفته شده در جشنواره sedventure کشور ترکیه و دریافت روبان افتخار فیاپ FIAP Mention، پذیرفته شده در جشنواره Perspective Four - International Salon of Fine Art Photography 2016 کشور هند و دریافت دیپلم افتخار Diploma from Salon، پذیرفته شده در جشنواره AFAN 2017 International Exhibition of Photography کشور عربستان و دریافت جایزه، پذیرفته شده در جشنواره 11th Konya Culture & Tourism Directorate International Photography Competition کشور ترکیه و دریافت نشان افتخار و پذیرش در بیش از ۵۲ جشنواره از سراسر دنیا است.
عصر انتظار
صبح
عکس صبح سیدعلی درمیانی هم پذیرفته شده در جشنواره VICTOR POLYNSKY AWARD 2016 INTERNATIONAL SALON OF PHOTOGRAPHY کشور قرقیزستان، پذیرفته شده در جشنواره Varna 2016 کشور بلغارستان و دریافت مدال نقره جشنواره PSA silver است. این عکس در بیش از ۴۸ جشنواره از سراسر دنیا پذیرش شده است.
عکس: سیدعلی درمیانی
بازسازی چهره اهل سیاست در فیلمهای سینمایی، در این سالها شدت گرفته، این مطلب مروری بر این بازسازیهاست.
شاید بتوان گفت بیشترین حضور شخصیت های سیاسی در فیلم های محمد حسین مهدویان است. مهدویان در فیلم «ایستاده در غبار» که براساس زندگی شهید احمد متوسلیان است محسن رضایی و هم چنین در فیلم «ماجرای نیمروز» شهید بهشتی را نشان داد.
محمد مصدق و آیت الله طالقانی
فیلم «غلامرضا تختی» که براساس زندگی پرفراز و نشیب غلامرضا تختی به کارگردانی بهرام توکلی، محصول سال ۱۳۹۷ است. فرهادآئیش در نقش محمد مصدق و حمیدرضا آذرنگ در نقش آیت الله طالقانی در این فیلم بازی کردند.
در این فیلم از تولد تا مرگ غلامرضا تختی و سه فاز از زندگی او در مقطع کودکی، نوجوانی و بزرگسالی به نمایش در آمده است.
امام خمینی (ره) و احمد خمینی
«فرزند صبح» به نویسندگی و کارگردانی بهروز افخمی که تقریبا تنها فیلمی است که در این سالها به طور خاص با محوریت شخصیت امام خمینی (ره) در سینما ساخته شده است.
فیلم «فرزند صبح» با بازی عبدالرضا اکبری در نقش امام خمینی در میانسالی، محمدرضا شریفینیا در نقش سیداحمد خمینی و هدیه تهرانی در نقش دایه امام خمینی (ره) ساخته شده است.
شهید مصطفی چمران
فریبرز عرب نیا در فیلم «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا، ایفاگر نقش مصطفی چمران بود. این فیلم حواشی بسیاری داشت، در سکانس های پایانی فیلم به دلیل حضور نداشتن عرب نیا، سرصحنه، از بدل استفاده شد.
«چ» روایت دو شبانه روز (۲۵ تا ۲۷ مرداد ۱۳۵۸) حضور دکتر مصطفی چمران معاون نخستوزیر در شهر پاوه است. او به اتفاق تیمسار فلاحی به عنوان نمایندۀ دولت به کردستان آمده است.
شباهتهای حاشیه ساز
حمید لولایی با گریم حسن روحانی
فیلم «سه بیگانه» به کارگردانی مهدی مظلومی در سال ۱۳۹۴ ساخته شده است. شباهت گریم حمید لولایی با حسن روحانی در این فیلم مورد توجه کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفته بود.
«سه بیگانه»، داستان سه مامور خارجی است که برای انجام عملیاتی با نقشه دقیق وارد ایران میشوند، اما از لحظه ورود اتفاقاتی میافتد که نقشه آنها بهم میریزد.
جواد عزتی با گریم سعید امامی
فیلم «ماجرای نیمروز» در سال ۱۳۹۵ ساخته شده است. شباهت گریم جواد عزتی با سعید امامی از حاشیههای فیلم در جشنواره فجر بود. تهیه کننده فیلم درباره این شباهت گفت: سعید امامی اصلا در آن زمان در سپاه حضور نداشته است و این شباهت اتفاقی بوده است.
«ماجرای نیمروز» روایتی از سالهای اول انقلاب، بعد از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری است که سازمان مجاهدین اقدام به عملیات تروریستی در کشور می کردند. از سوی دیگر، سازمان اطلاعات و سپاه با همکاری هم به دنبال دستگیری اعضای گروه مجاهدین خلق میباشند.
جمشید هاشم پور با گریم احمد طبری
جمشید هاشمپور در سریال «آقازاده» نقشی با گریم مشابه به چهره اکبر طبری؛ که این روزها در دادگاه حاضر است و معاون اجرایی حوزه ریاست قوه قضائیه بوده که در مفاسد گستردهای دست داشته، بازی می کند.
مهدی سلطانی در نقش دکتر بحری سریال «آقازاده»، کاراکتری شبیه محمدعلی نجفی یکی از سیاسیون جنجالی یکی دو سال اخیر دارد که پس از یک دوره طولانی رابطه مخفیانه با زنی، این رابطه را علنی کرد و او را به ضرب گلوله کشت.
محمود احمدی نژاد در فیلم موافقت اصولی
امیر پورکیان کارگردان سینما اعلام کرد که ویدئوی منتشر شده از رقص بدل «محمود احمدی نژاد» در خیابان های تهران، بخشی از فیلم جدیدش«موافقت اصولی» است.
غارها با رودخانهها و دریاچهها درون خود و فضای مخفوف و رمز آلود همواره انسانها را مبهوت کرده است.
در گذشته در غارها اغلب مراسم باستانی و جادوگری انجام میشد. اما اکنون برخی از آنها برای توریستان نیز قابل دسترس هستند اگر چه بیشتر غارهای جهان فقط برای غارنوردان قابل دسترسی میباشد.
بعضیها هم در انتخاب یک «رمان» خوب و امتحان پس داده مشکل دارند، در این جا چند رمانِ محبوب و مطمئن را گذاشتیم تا با خیال راحت بخرید و بخوانید.
بارون درخت نشین اثر ایتالو کالوینو
کتاب «بارون درخت نشین» یکی از شاهکارهای ایتالو کالوینو برای نخستین بار در سال ۱۹۵۷ در ایتالیا منتشر شد. پسری به نام کوزیمو خانهی اشرافی خانواده اش را به منظور زندگی در درختان انبوه ترک گفته است.
کتاب حاوی روایتهای مختلفی از حوادثی است که برای کوزیمو در طول مدت درخت نشینی اش رخ میدهد. پرسشگری فلسفی هستهی داستان این کتاب است و در طول سالیان موردتوجه منتقدین ادبی قرارگرفته است.
سَبُکی تحملناپذیر هستی اثر میلان کوندرا
کوندرا «سَبُکی تحملناپذیر هستی» را در سال ۱۹۶۸، در پراگ و در دورهای نوشت که به «بهار پراگ» شناخته میشود. توما، جراح برجستهای است که روابط پنهانی زیادی دارد و همسرش، ترزا، عکاسی است که خونش از بی وفاییهای همسرش به جوش آمده است.
کتاب «سَبُکی تحملناپذیر هستی»، تفکر و کاوشی دربارهی انسان و تنهایی او در جهان است، جهانی که در واقع دامی بیش نیست.
کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی
رمان «کافکا در کرانه» از برجستهترین کتابهای هاروکی موراکامی، نویسنده ژاپنی، در سال ۲۰۰۲ منتشر شد. این رمان روایت دو داستان موازی و بسیار جذاب و به ظاهر بیربط از دو شخصیت متفاوت است.
شخصیت اول این رمان کافکا نوجوانی ۱۵ ساله و فراری از خانه و دومی پیرمردی به نام ناکاتا است. آثار موراکامی رنگ سوررئالیستی توأم با مضحکهای عبث دارد که مالیخولیا را در زندگی روزمرۀ طبقۀ متوسط می کاود.
تنهایی پرهیاهو اثر بهومیل هرابال
کتاب «تنهایی پرهیاهو» بهومیل هرابال نویسنده اهل چک در فاصله سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ نگاشته شده است. این کتاب داستان شخصیتی به نام هانتا است که، کار او خمیر کردن کتابها، دستههای گل و آثار نقاشی است. درنهایت پس از سی و پنج سال زندگی با کتاب و کلمه وقتی پای تکنولوژی و عصر جدید به میان میآید، کارایی او نادیده گرفته میشود.
بخش زیادی از هنر نویسنده در خلق «تنهایی پرهیاهو» متاثر از فضای کمونیستها بر کشور چک است؛ فضایی آکنده از یاس و نومیدی که گریبان انسان را گرفته، داستانی درباره جدال روح آدمی با خود. فضایی که در آن کامیون کامیون کتاب سوزانده یا خمیر میشود.
آدمکش کور اثر مارگارت آتوود
آدمکش کور نوشتهی مارگارت اتوود نویسندهی کانادایی است. از نظر منتقدان، آدمکش یکی از بهترین آثار مارگارت اتوود است. این کتاب در سال ۲۰۰۰ موفق به دریافت جایزه «بوکر» شد. پا به پای سرنوشت خانوادهای که جنگ مستقیم و غیرمستقیم بر بادش میدهد، مردی ناشناس برای زنی ناشناس به روایت داستانی سوررئالیستی نشسته است.
هر دو داستان در بزنگاهی باهم ترکیب میشوند و «آدمکش کور» را پدید میآورند. آتوود با کنار هم قرار دادن عناصری به ظاهر دور از هم، دنیایی سرشار از تصوراتی محسور کننده با تأثیری فراموش نشدنی خلق میکند.
باداب سورت چشمهٔ پلکانی تراورتنی بینظیر در ایران و کمنظیر در جهان، در سال ۱۳۸۷ پس از کوه دماوند به عنوان دومین میراث طبیعی ایران در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد که در روستای ارست از بخش چهاردانگهی شهرستان ساری واقع شده است. باداب به معنی آب گازدار و سورت به معنی شدت اثر است. تراورتن نوعی سنگ آهک متخلخل از دسته سنگهای رسوبی و تزیینی است که این سنگها به جای مانده از رسوبات چشمههای آب گرم هستند.
این باداب شامل چندین چشمه با آبهای کاملاً متفاوت از لحاظ رنگ، بو، مزه و حجم آب است. چشمهٔ پرآب دارای آب بسیار شور و استخری با قطر حدود ۱۵ متر و عمق زیاد است. چشمهٔ دوم که در بالادست و شمال غربی این چشمه قرار دارد، ترش مزه و دارای آبی به رنگ قرمز و نارنجی است و در اطراف چشمه کمی رسوب آهن نشسته است. جریان آبهای رسوبی و معدنی این چشمهها طی سالها، در شیب پایین دست کوهستانی خود، صدها طبقه و دهها حوضچهٔ پلکانی بسیار زیبا به رنگهای نارنجی، زرد و قرمز در اندازههای مختلف پدید آورده است.
زیبایی این طبقات و محل ویژهٔ قرارگیری چشمه در دامنهٔ کوهستان و چشماندازهای اطراف به ویژه در غروب تحسینبرانگیز و پرجاذبه است. این چشمهها به دلیل داشتن ساختار پیچیده زمینشناسی در بدترین شرایط خشکسالی پر آب بوده است. عدم مراقبت اساسی بویژه سهل انگاری گردشگران در بازدید از این چشمه طبیعی و ملی با پای گذاشتن بر لایهها موجب تخریب این مجموعه زیبا و بکر شده است.
مظلومیت امامحسین (ع)، اهلبیت و یاران شهیدش در واقعه عاشورا توسط نقاشان بسیاری در سراسر دنیا به تصویر کشیده شده است. البته قلم در توصیف و نمایش حوادث آن روز ناتوان است، اما یک نقاشی عاشورایی میتواند حرفهای زیادی را در یک نگاه به مخاطبش انتقال دهد. نقاشیهایی با موضوع ماه محرم و روز عاشورا کشیده شدهاند که در معروفترین و ارزشمندترین موزههای دنیا نگهداری میشوند.
از موزههای انگلیس بگیرید تا فیلادلفیای آمریکا و ... که تصاویر نابی از «نقاشیهای محرم و عاشورا» را در خود جای دادهاند. در مطلب امروز، شما را با معروفترین نقاشیهای محرمی و عاشورایی که در موزههای کشورهای مختلف جهان نگهداری میشوند آشنا میکنیم.
آخرین لحظات عمر بابرکت امامحسین (ع)
نام تابلو؟ عرش بر زمین افتاد
کجا نگهداری میشود؟ موزه هنرهای معاصر تهران
در میان نقاشان جوان ایرانی، حسن روحالامین از مهمترین نقاشان عاشورایی به حساب میآید؛ نگاه این هنرمند در خلق آثار عاشورایی بسیار خاص و ستودنی است و تابلوهای بسیاری در اندازههای بزرگ با مفهوم و مضمون عاشورا خلق کرده است. یکی از آنها، تابلویی با عنوان «عرش بر زمین افتاد» است که لحظات آخر عمر بابرکت سید و سالار شهیدان را به تصویر کشیده است.
او درباره شیوه خلق نقاشیهایش و اندازه آنها گفته: «در خلق آثار هنری، ایدههایی را که در ذهنم به وجود میآید اتودزنی میکنم و اگر بتوانم با آنها ارتباطی برقرار کنم به اتودزنی بیشتر میپردازم. وقتی میخواهیم یک موضوع پراهمیت را مطرح کنیم و حرف مهمی بزنیم که برایمان ارزش زیادی دارد، هیچ گاه آن را با صدای آرام به زبان نمیآوریم و من احساس میکنم اتفاق بزرگی، چون حماسههای دینی را نمیتوان در تابلویی با اندازه کوچک بیان کرد. اندازه و ابعاد از نظر من در تاثیرگذاری موضوعی که ورای یک اثر مطرح میشود، اهمیت زیادی دارد.»
عزاداری برای امامحسین (ع) در قرن هجدهم
نام تابلو؟ یادبود محرم
کجا نگهداری میشود؟ موزه هنر فیلادلفیا
این تابلو که در موزه هنر فیلادلفیا نگهداری میشود، توسط نقاش ناشناس هندی در اواخر قرن هجدهم کشیده شده است. روش طراحی این تابلو، نقاشی آبرنگ مات روی میکاست. اوایل تا اواسط قرن نوزدهم، هنرمندان هندی شروع به تولید انواع نقاشی روی ورقهای نازک و انعطافپذیر میکا برای بازار گردشگری استعماری کردند. این نوع نقاشیها به عنوان یک موضوع بسیار محبوب در جشنوارههای محلی محسوب میشدند.
در آن زمان هم مراسم یادبود محرم ماهی که در آن حضرت حسینبنعلی علیه السلام به شهادت رسید، با برگزاری مراسم و آیین روحانی، هر ساله برگزار میشد. با خلق آثاری در این باره، هنرمندان هندی تلاش میکردند تا زمینههای فرهنگی ناشناخته هند را برای مخاطبان اروپایی جذابتر کنند. هم اکنون این تابلوی نفیس در موزه شهر فیلادلفیا که پنجمین شهر پرجمعیت آمریکاست، نگهداری میشود و هر ساله گردشگران زیادی از سراسر دنیا از آن بازدید میکنند.
۵ پسر دور یک علم
نام تابلو؟ مراسم عزاداری محرم
کجا نگهداری میشود؟ موزه فرانسه
استفاده از علم در مراسم سوگواری و عزاداری برای سرور و سالار شهیدان در گذشته رواج زیادی داشته است. در این نقاشی که در یکی از معروفترین موزههای دنیا نگهداری میشود، پنج پسر را میبینیم که در اطراف یک علم پوشیده شده از پارچههای سبز و قرمز و پرهای قرمز و سفید جمع شدهاند تا یاد امام حسین (ع) را زنده نگه دارند. نکته جالب درباره پوشش بچهها، این است که همه پسرها عرقچین پوشیدهاند و سه نفر از آنها بالای پیراهنهای خود را برای عزاداری باز کردهاند. همچنین همگی کفشهای سفید پوشیدهاند.
رسم و رسوم تعزیهخوانی
نام تابلو؟ مراسم محرم
کجا نگهداری میشود؟ موزه «ویکتوریا آلبرت»
موزه «ویکتوریا آلبرت» بزرگترین موزه جهان از نظر هنرهای تزیینی و یکی از برترین موزههای جهان از نظر داشتن ذخایر غنی آثار هنری است. این موزه محل نگهداری بیش از ۴ میلیون و پانصد تابلوی نفیس با موضوعات گوناگون است. ۲ نقاشی با موضوع به تصویر کشیدن مراسم عزاداری در این موزه نگهداری میشود که آداب و رسوم هندیها برای زنده نگه داشتن یاد عاشورا در آنها به تصویر کشیده شده است.
هر دوی این نقاشیها توسط ۲ هنرمند مرشدآبادی طراحی شده، اما نام خالق این اثرها مشخص نیست. این تابلوها، حال و هوای یک محله هندی را در روز عاشورا نشان میدهد که در آن مسلمانان، یاد امام حسین (ع) و یارانش را با تعزیهخوانی و سوگواری گرامی داشتهاند.
تاثیرگذارترین نقاشی عاشورایی
نام تابلو؟ عصر عاشورا
کجا نگهداری میشود؟ موزه آستان قدس رضوی
تابلوی عصر عاشورا که توسط استاد فرشچیان خلق شده و همه ایرانیها با آن آشنا هستند، جزو بهترین و تأثیرگذارترین آثار نقاشی مرتبط با قیام حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در دنیا محسوب میشود. این نقاشی در عاشورای سال ۱۳۵۵ به تصویر کشیده شده و موضوع این اثر، همانطور که پیداست مربوط به بازگشت مرکب بیسوار حسینبنعلی (ع) به سوی خیمهها در عصر عاشوراست. استاد محمود فرشچیان این اثر را با کیفیتترین در میان آثار خود میداند.
ایشان خاطره جالبی هم درباره این نقاشی بینظیر دارد: «سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا، مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلوی «عصر عاشورا» را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلویی شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از سی سال به این تابلو نگاه میکنم، میبینم اگر میخواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو به وجود میآمد، بدون هیچ تغییری. یک چیزی دارد این تابلو که خود من هم بعد از این همه سال، هربار که نگاهش میکنم گریهام میگیرد...». در خور ذکر است که این نقاشی نفیس در سال ۱۳۶۹ به موزه آستان قدس رضوی اهدا شد.
هر سال با فرا رسیدن ماه محرم، مرور سریالهای ماندگار و تماشای آنها یکی از جذابترین فعالیتها برای مخاطبان آثار تلویزیونی است. سریالهای مختلفی که اغلب آنها در دهه هشتاد و اوایل دهه نود روی آنتن تلویزیون رفتهاند و تعدادی از آنها در میان بهترین سریالهای تاریخ تلویزیون قرار گرفتهاند. نبود آثار شاخص مناسبتی این ماه در چند سال اخیر نشان میدهد تصمیمگیران سازمان صداوسیما و برنامهسازان تلویزیون رگ خواب مخاطب را از دست دادهاند و نتوانستهاند با قصههای مذهبی جذاب سریالهای جدیدی ویژه این ماه تولید کنند.
سریالهای ویژه محرم اغلب داستانهایی پرکشش در دل خود جا دادهاند، اما کم پیش میآید که کاراکتری از این سریالها در یادها بماند. در این مطلب کاراکترهای ماندگار سریالهای ماه محرم تلویزیون را معرفی میکنیم تا بدانید تعدادشان به سختی به انگشتان دو دست میرسد.
حیدر/ حسین یاری
سریال: شب دهم
کارگردان: حسن فتحی
حیدر خوشمرام یکی از جذابترین و ماندگارترین کاراکترهای سریالهای تاریخ تلویزیون ایران است. یک لات با معرفت که در دوران رضاخان بر اثر اتفاقی عاشق دختر قجری پولدار و وابسته به دربار میشود و سعی میکند دل او را برای ازدواج به دست آورد.
اما شرط دختر که فخرالزامان نام داشت، شرطی عجیب بود! او شرط میگذارد که حیدر باید ده شب تعزیه اجرا کند تا از فخرالزامان پاسخ مثبت بگیرد. حیدر برای رسیدن به فخرالزمان نه شب تعزیه را به کمک دوستان خود و به دور از چشم ماموران امنیتی اجرا میکند، اما در شب دهم اتفاقی ناگوار رخ میدهد.
حسین یاری که همیشه فردی بیحاشیه و توانمند در سینما و تلویزیون ایران محسوب میشود، با این نقش اوج بازیگری خود را نشان داد و خود را به عنوان بازیگری ششدانگ و حرفهای به همگان ثابت کرد.
فخرالزمان / کتایون ریاحی
سریال: شب دهم
کارگردان: حسن فتحی
فخرالزمان سریال «شب دهم» هم از آن نقشهای درخشان و بهیادماندنی است که کتایون ریاحی ایفای آن را برعهده داشته و میتوان گفت مخاطبان ریاحی را بیشتر با این نقش و نقش زلیخا در سریال «یوسف پیامبر» به یاد دارند. کتایون ریاحی در این مجموعه به خوبی نقش دختری اصل و نسبدار و قجری را که دل در گرو حیدر خوشمرام دارد را به تصویر کشید.
پسری از طبقه فرهنگی دیگر که به هیچوجه با خانواده او اشتراکات و تشابهی نداشت و همین مسئله، زیبایی این رابطه عاشقانه را دوچندان میکرد.
یاور / پرویز فلاحی پور
سریال: شب دهم
کارگردان: حسن فتحی
امکان ندارد صحبت از سریال ماندگار «شب دهم» به میان بیاید و کاراکترهایش در میان شخصیتهای ماندگار سریالهای محرم قرار نگیرند. یاور با بازی فوقالعاده و بهیادماندنی پرویز فلاحیپور، هنوز هم در ذهن تمام علاقهمندان سینما و تلویزیون مانده است.یک لات کوچه بازاری که رفاقت را در حق حیدر تمام میکرد و در تمام لحظات سخت کنار او بود تا حیدر به عشقش فخرالزمان برسد.
در کنار این، رابطه عاشقانه فلاحیپور با کاراکتر عفت (با بازی اکرم محمدی) هم بسیار شیرین و جذاب از آب درآمده بود که نشان از شناخت کامل فلاحیپور از ابعاد مختلف شخصیتی کاراکتر یاور داشت. پرویز فلاحیپور بعدها در سریال «شهرزاد» شخصیت نصرت را ایفا کرد که کاراکتری مشابه یاور بود، اما با ریزهکاریها و جزئیات بسیار متفاوت و همین سبب شد آنجا هم یکی از کاراکترهای جذاب و دیدنی «شهرزاد» و کارنامه کاری خودش را در همکاری با حسن فتحی بسازد.
حمیرا / سارا خوئینیها
سریال: معصومیت از دسته رفته
کارگردان: داوود میرباقری
سارا خوئینیها که این روزها از سینما و تلویزیون دور شده و کمتر پیش میآید در فیلم یا سریالی او را ببینیم، زمانی در روزهای آغازین فعالیت حرفهای خود میان تعداد زیادی از بازیگران بزرگ حضوری بسیار درخشان داشت و توانست برای بازی در نقش حمیرا تحسین منتقدان و مخاطبان را برانگیزد.
حمیرا زنی عشوهگر و دلفریب بود که با از راه به در کردن شوذب، او را از امام علی (ع) دور میکرد و به سمت خدمتگذاری امویان سوق میداد. خوئینیها که گریم یک زن یهودی به درستی و زیبایی روی چهره او نشسته بود، با هدایت داوود میرباقری و با توانمندی خارقالعادهاش توانست یکی از بهترین شخصیتهای ماندگار سریالهای ماه محرم را خلق کند.
شوذب / امین تارخ
سریال: معصومیت از دست رفته
کارگردان: داوود میرباقری
امین تارخ که استاد تعداد زیادی از بازیگران موفق و مطرح این روزهای سینمای ایران بوده، نیازی به معرفی ندارد. این بازیگر بزرگ در سریال «معصومیت از دست رفته» نقش شوذب را بازی میکرد و به خوبی احوالات شخصیتی که بر سر دوراهی خیر و شر قرار گرفته بود را به نمایش میگذاشت.
شوذب از یاران امام علی (ع) بود و با حضور حمیرا در زندگیاش و نفوذ این زن فریبکار در دل و جان او، به حضرت علی (ع) پشت میکرد و خزانه دار کوفه و امویان میشد. میرباقری به زیبایی و با جزئیات، شوذب را در فیلمنامه میان عشق دو زن ترسیم کرده بود و امین تارخ با هنرمندی تمام این کاراکتر را به شکل تحسینبرانگیری ایفا کرد.
دنیل / پارسا پیروزفر
سریال: سفر سبز
کارگردان: محمدحسین لطیفی
پارسا پیروزفر در طول دوران بازیگریاش فقط در چهار سریال بازی کرده است و اصولا علاقهای به حضور در سریالها ندارد. اما هر چهار سریال جزو ماندگارترینها هستند. پیروزفر در سریال «سفر سبز» نقش جوانی به نام «دنیل وسبرگ» را بازی میکرد که در کودکی توسط خانوادهای آلمانی به فرزندخواندگی گرفته شده است و حالا که بزرگ شده، متوجه میشود اصالتش اهل ایران و خانوادهاش ایرانی هستند.
او به ایران سفر میکند تا خانوادهاش را پیدا کند و در این مسیر با ماجراهای مختلفی رو به رو میشود. با اینکه «سفر سبز» فیلمنامه، کارگردان و عوامل کاربلدی داشت، اما پارسا پیروزفر به عنوان شخصیت محوری داستان نقشی کلیدی در ماندگار شدن این سریال و نقش «دنیل» دارد. او به خوبی حس فرد ایرانی که سالها در آلمان بزرگ شده را به بیننده القا میکرد.
حاج رضا / امین تارخ
سریال: سفر سبز
کارگردان: محمدحسین لطیفی
باز هم یک سریال محرمی دیگر و باز هم امین تارخ! تارخ در این سریال نقش یک فرد مومن و خیر را بازی میکرد. او سعی میکرد در حد توان دستگیر نیازمندان باشد و به آنها کمک کند. او بر اثر یک اتفاق با دنیل (شخصیت اصلی این سریال که به دنبال پدر و مادرش بود) آشنا میشد و تلاش میکرد برای یافتن حقیقت به دنیل کمک کند.
ماندگارترین سکانس امین تارخ در این سریال، مربوط به اواخر سریال است که در زیر باران و در پشت بام از خدا گله میکرد و از او میخواست بینایی دختر نابینای مسیحی را به او برگرداند و معجزه را نشانش دهد. حاج رضا یکی از شخصیتهای فرعی سریال «سفر سبز» بود، اما با بازی درخشان امین تارخ بسیار ماندگار شد.
پریدخت / لیلا حاتمی
سریال: پریدخت
کارگردان: سامان مقدم
کم پیش میآید که لیلا حاتمی در یک سریال تلویزیونی بازی کند. گواه این مدعا، فاصله هشت ساله بین دو اثر تلویزیونی او به نامهای «کیف انگلیسی» و «پریدخت» است. البته که بعد از «پریدخت» هم حاتمی در تلویزیون ظاهر نشده است. این سریال ماجرای زندگی دختری به نام پریدخت در بحبوحه وقایع مسجد گوهر شاد بود که دو خواستگار داشت؛ یکی نادر با بازی علی مصفا و دیگری نصرت با بازی کامبیز دیرباز.
نقش پریدخت را لیلا حاتمی بازی میکرد. او دختر یکی از تاجران سرشناس شهر بود و بین دو راهی عقل و عشق قرار گرفته بود. بازی لیلا حاتمی در این سریال هم مانند سایر آثار عاشقانهاش چشمنواز و هنرمندانه بود و همین توانست مخاطبان زیادی را با این مجموعه همراه کند.
ژوبین / پوریا پورسرخ
سریال: وفا
کارگردان: محمدحسین لطیفی
در سال ۱۳۸۵ که نوروز باستانی با ماه محرم مصادف شده بود، شبکه سه سیمای جمهوری اسلامی ایران سریالی به کارگردانی محمدحسین لطیفی پخش کرد. این سریال که «وفا» نام داشت، یک بازیگر جوان را به عنوان نقش اول سریال رو کرد و بعد از پخش چند قسمت کاراکتر ژوبین با بازی پوریا پورسرخ به محبوبیت فوقالعادهای رسید.
پورسرخ که برای اولین بار در سریال «فرار بزرگ» به کارگردانی لطیفی نقش کوتاهی را بازی کرده بود، در سریال «وفا» نقش اصلی را برعهده داشت و توانست یک شبه ره صدساله را طی کند. ژوبین یک جاسوس اسرائیلی علیه ایران بود که به واسطه تحصیل در لبنان، عاشق همکلاسیاش وفا شده بود و ماجراهای جذاب و نفسگیری در طول قصه عاشقانه این دو نفر رخ میداد.
وفا / هانیه توسلی
سریال: وفا
کارگردان: محمدحسین لطیفی
«وفا» یکی از خاطرهانگیزترین سریالهای تلویزیون است. ماجرای عاشقانه پسری یهودی و دختری مسلمان! هانیه توسلی با اینکه نسبت به پوریا پورسرخ شناخته شدهتر بود، اما به شکلی ایفای نقش میکرد که رابطه عاشقانه ژوبین و وفا به شکل باورپذیری به مخاطبان القا شود.
توسلی در اجرای این نقش تسلط بسیار خوبی هم بر زبان عربی داشت و با شخصیتپردازی درستی که برای کاراکتر او در فیلمنامه انجام شده بود، توانست در ایفای نقش وفا بسیار موفق ظاهر شود.
بانو / فریبا کوثری
سریال: بانو
کارگردان: فرید سجادی حسینی
فریبا کوثری که سابقه زیادی در ایفای نقشهای تلویزیونی دارد، در سریال «بانو» نقش کاراکتری متفاوت و تاثیرگذار را بازی میکرد. داستان این مجموعه درباره شخصیتی به نام ملک خاتون (ملقب به بانو) بود که بیست سال پس از اینکه ظلم و ستم بر او روا شده بود، برمیگردد تا انتقام بگیرد و در این مسیر افراد زیادی درگیر این ماجرا میشوند.
کوثری در سریالهای «معصومیت از دست رفته» و «مختارنامه» هم درخشان ظاهر شده است، اما هیچکدام از نقشآفرینیهایش به قدرت و تاثیرگذاری بانو نمیرسد.
مختار / فریبرز عرب نیا
سریال: مختارنامه
کارگردان: داوود میرباقری
مختار هم یکی دیگر از شخصیتهای ماندگار سریالهای محرم محسوب میشود. «مختارنامه» جزو سریالهای تماشایی و فاخر تلویزیون است که البته از بس بازپخش شده و امسال هم قرار است تکرار بشود که دیگر بسیاری از مخاطبان سکانسهای آن را حفظ شدهاند. در این سریال فریبرز عربنیا با صدای ویژه خود ایفاگر نقش مختار ثقفی است و خیلیها عربنیا را که زمانی سوپراستار سینمای ایران بود، با نام مختار و با این نقش میشناسند.
داستان «مختارنامه» درباره زندگی مختار ثقفی است که با زندگی و خلافت دو تن از امامان شیعه یعنی حضرت امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) گره خورده است و در نهایت با قیام مختار در جهت احقاق حق و خونخواهی امام حسین (ع) علیه خلفای اموی پایان مییابد. عربنیا در طول پنج سال آنقدر برای خلق مختار تلاش کرد که پس از بازی در این نقش، این بازیگر احوالات دیگری پیدا کرد و در کمتر کاری حضور یافت تا تصویر مختار برای مخاطبان جاودانه بماند.
کلام آخر
در این مطلب سعی کردیم به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم، تعدادی از شخصیتهای ماندگار سریالهای محرم را برای شما یادآوری کنیم تا ضمن خاطره بازی با این سریالها و کاراکترها، اگر تمایل داشتید مجددا به تماشای این آثار بنشینید. البته علاوه بر کاراکترهای مذکور، شخصیتهای سریالهای محرمی دیگری هم وجود دارند که در زمان پخش توانستهاند ارتباط بسیار خوبی با مخاطبان بگیرند و در ذهن بینندگان تلویزیونی ماندگار شوند.
عمریست که ما بر در میخانه نشستیم
انس بن مالک خادم پيغمبر (ص) مي گويد: در خدمت رسول خدا (ص) بودم، مرغ برياني از درگاه الهي براي آن حضرت آماده شده بود و پيغمبر مي خواستند ميل بفرمايند. در اين هنگام حضرت دست به دعا برداشتند و گفتند: خداوندا عزيزترين بنده ات را بفرست تا با من هم غذا شود. چند لحظه بعد صداي در بلند شد، رفتم و در را باز کردم، ديدم حضرت علي (ع) است، چون مايل نبودم که حضرت علي (ع) به عنوان عزيزترين بنده خداوند با پيامبر (ص) هم خوراک گردد، پرسيدم: چه فرمايشي داريد؟اميرالمومنين فرمودند: مي خواهم خدمت پيامبر (ص) برسم. عرض کردم: پيامبر اکرم (ص) فعلا سرگرم است وقت ديگري تشريف بياوريد، حضرت علي (ع) رفتند.مرتبه دوم پيامبر (ص) دعا فرمودند، طولي نکشيد که حضرت علي (ع) آمدند، همين بهانه را آوردم. مرتبه سوم پيامبر (ص) دعا فرمودند و براي مرتبه سوم حضرت علي (ع) تشريف آوردند و من ديگر جرأت نکردم تا از حضرت علي (ع) عذر خواهي کنم.رسول خدا (ص) از حضرت علي (ع) پرسيدند: چرا دير تشريف آورديد؟حضرت علي (ع) فرمودند: يا رسول الله اين بار سوم است که آمدم.پيامبر (ص) پرسيدند: چرا مانع ورود علي (ع) مي شدي؟جواب دادم من دوست داشتم اين فضيلت براي بستگان خودم باشد و يکي از آنها با شما هم خوراک گردد.هم خوراک پيامبر
روزی ابلیس نزد فرعون رفت. فرعون خوشهای انگور در دست داشت و تناول میکرد. ابلیس گفت: آیا میتوانی این خوشه انگور تازه را به مروارید تبدیل کنی؟ فرعون گفت: نه. ابلیس به لطایفالحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور را به خوشهای مروارید تبدیل کرد.فرعون تعجب کرد و گفت: احسنت! عجب استاد ماهری هستی. ابلیس خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس گردنی به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند، آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی میکنی؟ابلیس و فرعون
با اختراع عکاسی دریچه جدیدی به روی ثبت لحظات و خاطرات باز شد. دیگر نیازی نبود که افراد مدتها رو به روی نقاشان بنشینند تا چهرهشان را به تصویر بکشند. با اختراع دوربین عکاسی دیگر همه میتوانستند تصویری از خود به جای بگذارند و آیندگان بتوانند دریچهای از هزاران سرگذشت کشورها و ملتها را با عکس ببینند. ولی اختراع عکس رنگی انقلاب جدیدی در مدرنیته به حساب میآمد و دیگر امکان به تصویر کشیدن دنیای رنگی وجود داشت.
در سال ۱۸۲۲ مخترعی فرانسوی به نام ژوزف نیسفور نیپس در ۵۷ سالگی توانست نخستین تصویر تثبیت شده دائمی را تولید کند. نخستین کار بر جای مانده از او به چهار سال بعد از این تاریخ مربوط میشود. پس از ۱۰ سال که صرف تحقیقات شیمیایی و مکانیکی شد، دستگاه داگرئوتیپ ساخته شد. این دستگاه که تصویر مثبت تولید میکرد در سال ۱۸۳۹ به نمایش گذاشته شد و بدین ترتیب عصر عکاسی آغاز شد.
تئوری عکس رنگی سهرنگ، توسط جیمز کلرک ماکسول، فیزیکدان انگلیسی در سال ۱۸۵۵ پیشنهاد شده بود. براساس نظریه او، نور مرئی از سه رنگ اساسی قرمز، سبز و آبی، تشکیل شدهاست. پس فیلمی از سه لایه ساخت که هر لایه آن نسبت به یکی از سه رنگهای اولیه حساس بود و توانست نخستین عکسرنگی را در سال ۱۸۶۱ در بحبوحه جنگ جهانی اول در خیابانهای پاریس به ثبت برساند.
در این گزارش به نخستین عکسهای رنگی دنیا نگاهی داشته ایم.
در سال ۱۸۶۱ یک فیزیکدان و دانشمند به نام جیمز کلرک ماکسول کشف کرد که با مخلوط کردن نورهای قرمز، سبز و آبی میتوان هر رنگی را ساخت. ماکسول با استفاده از این نکته به عنوان یک استراتژی برای ثبت عکسهای رنگی، از عکاسی به نام توماس ساتون خواست که سه عکس از روبان رنگی تارتن بگیرد. او از فیلترهایی در این رنگها استفاده کرد و عکسها را در نور خورشید گرفت.
ماکسول عکاس نبود و این کار را برای پروژه درس فیزیک انجام داد ولی با این حال باری دیگر تئوری رنگ نیوتون را اثبات کرد. همچنین پروسه رنگ اولین قفل خلق عکسهای رنگی را باز کرد. نتیجه این تجربه به عنوان نخستین عکس رنگی دنیا شناخته میشود، همچنین این عکس در موزه ملی رسانه برادفورد در انگلستان نگهداری میشود. البته باب شدن عکس رنگی و تولید آن دههها بعد طول کشید.
عکس رنگی معروف روبان تارتن
در ادامه می توانید تصاویر دیگری از نخستین عکس های رنگی ثبت شده را مشاهده کنید:
سوئد - ۱۹۱۰، مادر و دو فرزند در لباس محلی
کروسواچ، صربستان، صحنه بازار، ۱۹۱۳
ژاپن، کیوتو، ۱۹۱۲
مادر سه فرزند در حال بافتن حاشیه شالها، گالوی، ایرلند، ۲۹ مه ۱۹۱۳
یک گوی زنگ زده، ۱۹۰۸
آخرین حفار، ۱۹۱۰
جوان در شنل قرمز با سبد، ۱۹۰۷
غرفه پرتقال، ۱۹۰۸
پرتقال در میدان بازار ذغال سنگ، پراگ، ۱۹۱۰
سمت چپ لباس بافتنی سنتی ایرلندی، یکم می ۱۹۱۳، گالوی، ایرلند، سمت راست دختری ۱۴ ساله از روستای کلاداگ با لباس سنتی، گالوی، ایرلند، ۲۶ می ۱۹۱۳
امیر بخارا/ عالم خان (۱۹۴۴- ۱۸۸۰)/ ازبکستان
عکاس: سرگئی پروکودین_ گورسکی/ گالری بیلدرولت
برادران لومیر، بازی بیلیارد، ۱۹۰۷
بانو و ظرف میوه، ۱۹۲۰
همه ما حداقل یک بار در عمرمان رعد و برق را دیدهایم، اما به احتمال زیاد، نمیدانیم که توفانها میتوانند چهرههای متفاوتی از رعد و برق را خلق کنند و به نمایش بگذارند و یکی از دیدنیترین و اسرارآمیزترین رعد و برقهای دنیا، اسپرتی سرخ یا همان چتر دریایی قرمز رنگی است که به تازگی در آسمان تگزاس دیده شده است. شاید باور نکنید، اما عکاس برای ثبت این تصویر خارقالعاده، فقط یک دهمثانیه فرصت داشته است.
این عکس که در شبکههای اجتماعی هم بازنشر زیادی داشته، توسط استفان هومل در رصدخانه مکدونالد گرفته شده و بسیار نادر است، زیرا به آسمان تاریک و عاری از آلودگی نوری احتیاج است تا عکاس بتواند آن را شکار کند. با این حال، طبیعت پر از شگفتی است. برخی از آنها هنوز غیرقابل توضیح و واقعا عجیب هستند. بیشتر آنها نه تنها توضیح علمی روشن دارند بلکه واقعا شگفتانگیز هستند.
اسرارآمیزترین رعد و برق دنیا
چه پدیدهای؟ اسپرتی سرخ
کجا دیده شده؟ آمریکا
رعد و برقها میتوانند تصاویر چشمگیری را در آسمان به خصوص در شبها تولید کنند، اما به طور قطع، یکی از دیدنیترین و اسرارآمیزترین آنها، اسپرتی سرخ است. زمین و جو آن، هر روز بستر تبادل هزاران تن ولتاژ برق است. بر اثر برخورد ذرات آب یک جبهه هوای گرم به ذرات یخ یک جبهه هوای سرد، الکتریسته ساکن به وجود میآید که نسبت به زمین دارای بارالکتریکی منفی است و در صورتی که فاصله منبع جریان الکتریکی نسبتا نزدیک به سطح زمین باشد، رعد و برق تولید میشود.
درخششهای مختصر از نوری که به دلیل این اتفاق خلق میشود در بیشتر اوقات در کسری از ثانیه رخ میدهد و اصلا توسط چشم عادی دیده نمیشود یا حداقل فرصتی برای دیدن آن، دست نمیدهد. این تصویر خاص که میبینید، توسط استفن هومل متخصص آسمان تاریک در رصدخانه مک دونالد در بالای کوه لاک در غرب تگزاس ثبت شده که فقط یک دهمثانیه برای گرفتن آن فرصت داشته است. آن چه هومل در این عکس شکار کرده، یک چتر دریایی است که بالاتر از آن توفان سهمگینی قرار دارد که در حال شکل گرفتن بوده و دردسرساز هم شده است.
اتصال زمین به آسمان!
چه پدیدهای؟ ستونهای نوری
کجا دیده شده؟ نیمکره شمالی زمین
آیا میتوانید تصور کنید که ستونهایی از زمین تا آسمان جلوی چشمانتان به موازات هم برپا شده باشند؟ بروز چنین پدیدهای امکانپذیر است و به آن «ستونهای نوری» میگویند که یک پدیده نوری اتمسفری است. این نوارهای نور عمودی به دلیل انعکاس نور طبیعی یا مصنوعی در ذرات بیشمار کریستالهای یخی ایجاد میشوند که نسبتا نزدیک به زمین قرار دارند. این پدیده در همه جای دنیا تحت شرایط مناسب امکان ظهور دارد.
ستونهای نوری یکی از پدیدههای آسمانی هستند که تا به حال توضیح دقیق و قابل قبولی برای شکلگیری آنها ارائه نشده، اما منابع علمی علت ایجاد آن را، بازتاب نور از منابع متفاوت آسمانی و بازتاب آن توسط ذرات یخ شناور در آسمان در هوای بسیار سرد میدانند. این پدیده را در دسته دیگر عجایب آسمانی مانند ستونهای خورشیدی، خورشید کاذب و هالههای ماه قرار میدهند. بهطور کلی زمستان سرد و برفی که طی سال نیمکره شمالی زمین را دربرمیگیرد، فرصتی استثنایی برای مشاهده چنین پدیدههای جوی برای علاقهمندان به وجود میآورد.
قیف ترسناک هوایی
چه پدیدهای؟ توفان سوپرسل
کجا دیده شده؟ آرژانتین، اروگوئه و جنوب برزیل
سوپرسل که در واقع ابر توفانی همراه با آذرخش است، جزو پدیدههایی است که در بعضی مناطق قاره آمریکا دیده شده است. سوپرسلها در واقع شدیدترین نوع توفان آذرخش هستند و گفته میشود برخی از گزارشهای قدیمی درباره دیدن یوفوها در واقع اشاره به سوپرسلها داشته است. این توفانهای شدید همراه با آذرخش، در جایی تشکیل میشوند که هوای ابری خشک با هوای استوایی گرم و مرطوب مواجه شود.
این باد، با آمدن توفان شروع به چرخیدن میکند و یک قیف تشکیل میدهد. هوا در قیف سریعتر میچرخد و یک ناحیه بسیار کمفشار ایجاد میکند که هوا و اشیای بیشتری را به درون خود میکشد. در صورتی که میزان رطوبت توفان موسمی کاهش یابد، گرمای سطح هوا، انرژی آن را میگیرد. اگر رطوبت موجود در توفان موسمی کاهش نیابد، ابر دوار به سمت زمین کشیده میشود و ممکن است به گردباد عظیمی تبدیل شود.
خوشههای آویزان شده از آسمان
چه پدیدهای؟ ابرهای ماماتوس
کجا دیده شده؟ در همه جای دنیا به خصوص آمریکا
این مورد هم یکی دیگر از پدیدههای زیبای طبیعت است که همواره با رعد و برق شدید همراه بوده و اغلب از یک توفان سخت و سنگین خبر میدهد. ابرهای ماماتوس عبارت است از مجموعههایی از ابرهای خوشهای و انبوه که به یکدیگر متصل شدهاند و مانند پنبه زدهشده و درهم فرورفته به نظر میرسند.
قطر هر یک از بخشهای تشکیل دهنده خوشه، حدود سه کیلومتر و طول آن پنج کیلومتر است. اگر طبقات هوای میانی و بالای جو مرطوب و طبقات پایینی آن خشک باشند، بر اثر جابهجایی سریع آنها و ترکیب شدنشان با تراکم آبهای موجود در جو، ابرهای شگفتانگیز ماماتوس شکل میگیرند، یعنی درجه حرارت و رطوبت از عوامل اصلی شکلگیری این ابرها هستند. این ابرها معمولا از یخ تشکیل شدهاند و ماندگاری آنها ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در آسمان است و گاه به ساعتها هم میرسد و پس از آن کمکم متلاشی میشوند.
وحشتناک و به رنگ قرمز
چه پدیدهای؟ رنگین کمان قرمز
کجا دیده شده؟ همه جای دنیا تحت شرایط مناسب
اسم رنگین کمان که میآید همه ما تصویری از طیف مختلف رنگی را تصور میکنیم که به ترتیب ردیف شدهاند. اما در موارد نادری، همه طیفها تشکیل نمیشوند و فقط رنگهای طیف سرخ دیده میشوند. این پدیده که به رنگین کمان قرمز یا تکین کمان معروف است یک پدیده نوری و هواشناسی است که در صورت وجود شرایط مناسب قابل شکلگیری است.
رنگین کمان قرمز هم مثل دیگر رنگین کمانها با انعکاس نور در قطرات آب ایجاد میشود، اما باید نور خورشید بسیار نزدیک به افق باشد. از آن جا که این پدیده در شرایط نوری کم ایجاد میشود، میتواند بسیار تماشایی باشد. این نوع رنگین کمان بعضی اوقات در موقع طلوع یا غروب خورشید اتفاق میافتد زمانی که نورهایی با طول موج کوتاهتر، مانند رنگ آبی، بنفش و سبز پراکنده و از طیفهای مرئی حذف میشوند و تنها نورهای با طول موج بلند (سرخ) دیده میشوند.
عروسهای دریایی منجمد شده
چه پدیدهای؟ حبابهای متان یخزده
کجا دیده شده؟ کانادا
دریاچه آبراهام در کانادا، دریاچهای زیبا و دیدنی است که گویا صدها عروس دریایی در زیر آب یخزده آن به خواب زمستانی رفتهاند. این حبابهای کوچک و بزرگ، حاوی گاز متان هستند. مبدأ آنها کف رودخانه است که در نتیجه مصرف شدن برگها، گیاهان و جسد حیوانات مرده توسط باکتریها، تولید شدهاند.
در فصول گرم سال این حبابها از اعماق آب به سطح میآیند و وارد هوا میشوند، اما در فصل زمستان و در سرمای منفی ۳۰ درجه سانتیگراد، حبابها خودشان را به سطح آب میرسانند، اما در برخورد با سطح یخزده دریاچه حبس میشوند و به خواب زمستانی میروند. با گرم شدن هوا، یخ دریاچه هم کمکم آب میشود و حبابهای متان نیز آزاد میشوند. قدرت گاز متان حبس شده، ۲۰ برابر قدرت گاز Co فشرده شده است، یعنی روی دریاچهای از نارنجک قدم میزنید. اگر روی یخ را بشکنید تا یکی از حبابها آزاد شود و همزمان آن را با یک فندک مشتعل کنید، به سرعت آتش میگیرد.
شبح سرگردان در آسمان
چه پدیدهای؟ مشخص نیست
کجا دیده شده؟ زامبیا
مردم شهر «کیتوی» زامبیا در روزهای پایانی سال ۲۰۱۶ با دیدن شبح سرگردان شبیه به ارواح خبیثه فیلمهای «هری پاتر» در آسمان و بر فراز یک فروشگاه، شوکه شدند. همان زمان، دیلیمیل گزارش داد که پس از رویت این شبح سرگردان برخی از مردم در مقابلش سر تعظیم فرود آورده و برخی نیز پا به فرار گذاشتهاند! این شبح بر فراز فروشگاه «موکوبا» در شهر «کیتوی» در زامبیا دیده شده و حدود ۳۰ دقیقه در آسمان به همان شکل باقی مانده بود. هیچ وقت به درستی روشن نشد که چرا این تصویر در آسمان دیده شده و آیا این شبح از ترکیب ابرهای آسمانی بوده یا شیء خارجی در آسمان در حال پرواز بوده و چنین تصویری به جا گذاشته است؟
شهر فضایی برای موجوداتفضایی
چه پدیدهای؟ شاید یکی از پروژههای ناسا
کجا دیده شده؟ چین
سال ۲۰۱۵ میلادی، ویدئویی در رسانههای چین منتشر شد که شهری فضایی را بر فراز یکی از شهرهای چین نشان میداد. این شهر شناور در میان آسمان ابری و بر فراز شهر «یویانگ» در چین مشاهده شد و شباهت زیادی به شهرهایی که در فیلمهای تخیلی نمایش داده میشوند، داشت. آن زمان گفته شد که این دومین مرتبه است که این رویداد (مشاهده شهر شناور موجودات فضایی) طی ۱۰ سال گذشته در چین رخ داده است.
در سال ۲۰۰۹ هم جسمی وهمآور متشکل از مجموعهای از ساختمانهای بلند در شهر جیانگشی چین رویت شده و سر و صدای زیادی به پا کرده بود. بسیاری از مردم چین، شهر شناور در آسمان این کشور را به موجودات فضایی نسبت دادند، این در حالی است که نظریهپردازان مدعی شده بودند که این شهر شناور بخشی از پروژه «پرتو آبی» ناساست که هیچ وقت تایید یا تکذیب نشد.
شعلههای آبی بر فراز کوه
چه پدیدهای؟ آتش آبی
کجا دیده شده؟ اندونزی
از آزمایشهای علوم تجربی دوره تحصیل حتما یادتان هست که گوگرد باعث ایجاد رنگ آبی در شعله آتش میشود. حالا فکر کنید همین پدیده امکان دارد در مقیاس بسیار بزرگ در دهانه یک آتشفشان هم اتفاق بیفتد. آتشفشان «ایجن» در شرق اندونزی تنها جایی از جهان است که پدیده آتش آبی به شکل عظیم و باشکوهی قابل مشاهده است. این پدیده به علت احتراق گازهای گوگردی که از شکافهای آتشفشان خارج میشوند اتفاق میافتد.
برخلاف آن چه در اولین فکر به ذهن انسان خطور میکند، این آبیهای درخشان ماگما نیستند. در واقع نورهای آبی حاصل احتراق گازهای سولفور هستند که تحت دمای ۶۰۰ درجه سانتیگراد با هوای آزاد برخورد میکنند و آتش میگیرند. آتشی که ارتفاع شعلههای آن به پنج متر میرسد. مقداری از گازهای خارج شده تبدیل به سولفور مایع میشوند. این مایع در حالی که به سمت پایین جاری میشود به سوختن خود ادامه میدهد.
وَ قَالَ ع: إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ قال الرضي يقال حشمه و أحشمه إذا أغضبه و قيل أخجله أو احتشمه طلب ذلك له و هو مظنة مفارقته
ما بسیاری از قسمتهای میوهها را دور میاندازیم و معمولاً فقط داخل و قسمت گوشتی آنها را مصرف میکنیم.
اما جالب است بدانید که خوردن پوست بسیاری از میوهها مثل موز، کیوی و هندوانه نه تنها ضرری ندارد بلکه حتی مفید هم هست. در ادامه به قسمتهایی از میوهها خواهیم پرداخت که نمیدانستید خوردنی هستند.
پوست انبه
گرچه بیشتر مردم فقط قسمت گوشتی و آبدار داخل انبه را مصرف میکنند، اما پوست این میوه هم مواد مغذی زیادی از جمله ویتامینهای A و C، فیبر و مواد معدنی دارد.
در تحقیقی مشاهده شد خواص ضد اکسایشی و ضد سرطانی عصارهی پوست انبه قدرتمند از عصارهی قسمت گوشتی انبه بود.
با این حال بعضی افراد ممکن است به پوست انبه حساسیت داشته باشند. به علاوه اگر پوستش خوب شسته نشود خطر ورود مواد آفت کش به داخل بدن وجود دارد. خوردن پوست انبه هم به خاطر بافت متفاوتش در مجموع به خوشایندی داخل این میوه نیست.
پوست موز
گرچه بسیاری از مردم به خوردن پوست موز هرگز حتی فکر هم نمیکنند، اما پوست موز پتاسیم، فیبر غذایی، چربی چند غیر اشباع و اسیدهای آمینهی ضروری زیادی دارد. تحقیقی هم نشان داده پوست موز و به خصوص پوست موزهای کال، سرشار از آنتی اکسیدان است.
میتوانید با استفاده از دستگاه مخلوط کن با پوست موز اسموتی درست کنید. اما اول باید آن را خوب بشویید.
پوست پرتقال
گرچه حتماً از دیدن کسی که پرتقال را مثل سیب گاز بزند شوکه خواهید شد، اما پوست پرتقال نه تنها خوردنی است، بلکه حاوی آنتی اکسیدانهای طبیعی، کلسیم، انواع ویتامین B و ویتامینهای A و C است. در حقیقت فیبر پوست پرتقال از داخل آن بیشتر است.
باریکههای پوست پرتقال طعم خوبی هم دارند.
پوست لیموترش
پوست لیموترش حاوی مواد مغذیای همچون کلسیم، پتاسیم و ویتامین C است. گرچه از پوست لیموترش در غذا بیشتر به صورت نوارهای باریک استفاده میشود، اما کل پوست این میوه قابل خوردن است.
با این حال، به گفتهی کارشناسان پوست میوههایی مثل پرتقال و لیموترش سخت هضم است.
پوست کیوی
پوست کیوی یکی از منابع غنی فیبر محلول در آب به شمار میرود. در حقیقت، فیبر پوست این میوه تقریباً ۳ برابر داخل آن است.
پوست هندوانه
گرچه قسمت گوشتی آبدار هندوانه محبوبترین بخش این میوه برای خوردن است، اما در حقیقت کل این میوه، از جمله پوست آن قابل خوردن است.
پوست هندوانه هم فواید زیادی دارد که بیشتر به دلیل غلظت بالای اسید آمینهی سیترولین در آن است.
سیترولین میل جنسی بعضی افراد را ممکن است افزایش دهد، اکسیژن رسانی به عضلات را بیشتر میکند، فشار خون را کاهش میدهد و یکی از منابع خوب فیبر به شمار میرود.
هسته آووکادو
هسته آوودکادو نزدیک به ۱۸ درصد از حجم این میوه را تشکیل میدهد و معمولاً به همراه پوست آن دور انداخته میشود. گرچه هنوز درمورد بی ضرر بودن کل هستهی این میوه تردید وجود دارد، اما روشهایی برای استفاده از هسته آووکادو وجود دارد که گفته میشود مزایایی برای سلامتی دارند.
طبق تحقیقات، پودر هسته آووکادو کلسترول بد و به طور کلی کلسترول را در موشها کاهش میدهد و برخی پژوهشها نشان داده عصارهی هستهی این میوه خواص ضد اکسایشی قدرتمندی دارد.
برگهای هویج
گرچه این تصور وجود دارد که برگهای هویج غیر قابل خوردن یا حتی سمی هستند، اما این موضوع حقیقت ندارد. خوردن برگهای هویج هیچ ضرری ندارد و آنها هم حاوی ویتامینهایی هستند. گرچه برگهای بعضی هویجها مزهی تلخی دارند، اما در سالاد، سس، سوپ و بسیاری غذاهای دیگر میتوان از آنها استفاده کرد.
ساقه کلم بروکلی
گرچه بسیاری ترجیح میدهند فقط سرهای درخت مانند کلم بروکلی را مصرف کنند که به رنگ سبز تیره هستند، اما ساقههای این سبزی هم همانقدر مغذی و خوش طعم است.
مزهی ساقهی کلم بروکلی از سر آن کمی ملایمتر و شیرینتر است، اما اگر به درستی مصرف شود میتواند به همان اندازه خوش طعم و دارای آنتی اکسیدان و فیبر باشد.
وسط آناناس
گرچه قسمتی که در وسط آناناس وجود دارد اندکی سفتتر از بقیهی بخشهای داخل این میوه است و شیرینی کمتری دارد، اما همانقدر مغذی و مملوء از ویتامین C است.
پس بار دیگر که خواستید آناناسی را برش بزنید دیگر لازم به جدا کردن قسمت وسط آن نیست.
در طول تاریخ ایران زمین پزشکان مشهوری وجود دارند که برای پیشرفت این علم زحمات بسیاری کشیدهاند و جان بیماران زیادی را نجات دادهاند.
پزشکی جزو مهمترین شغلهای دنیا به شمار می رود چراکه جان تمام بیماران تنها به دستان پزشکان بستگی دارد .
در ادامه مطلب 10 پزشک بنام و موفق حامعه پزشکی ایران را معرفی کرده ایم.
1.دکتر محمد اسماعیل تشید، پدر بیهوشی نوین ایران
وی از بنیانگذاران بیهوشی نوین در ایران بود و در نظام آموزشی ایران در زمینه بیهوشی تغییراتی اساسی ایجاد کرد که به آموزش نسل جدیدی از متخصصان بیهوشی در ایران منجر شد.این پزشک برای نگارش کتاب خود جایزه کتاب سال را در ایران دریافت کرد.
2. پروفسور مجید سمیعی، چهره برجسته در حوزه مغز و اعصاب
مجید سمیعی، پزشک و جراح مغز و اعصاب ، در حال حاضر ریاست بیمارستان خصوصی علوم عصبی هانوفر را در آلمان به عهده دارد که خود بنیانگذار آن بودهاست. وی در زمینه تورم مغز و ترمیم و بازسازی دستگاه عصبی محیطی مطالعات مهمی انجام داده است. این پزشک محبوب چهره ماندگار علمی ایران در سال 1385، سمتهای مشاور صدراعظم آلمان، مشاور رئیس جمهور چین، رئیس انجمن جهانی جراحی قاعده مغز و دریافت عالیترین نشان افتخار دولت چین را در کارنامه کاری خود دارد.
3. دکتر یحیی عدل، پدر جراحی نوین ایران
این جراح ایرانی ملقب به پدر جراحی ایران است. بزرگترین هنر دکتر عدل آن بود که ترس جراحان را از عمل جراحی از میان برد و به آنان دل داد که به جراحی روی آورند و موفق شوند. البته تکنیکهای جدید و پیدایش آنتیبیوتیکها به موفقیتهای جدید در جراحی و شهرت او کمک کرد. این پزشک بنام سال ۱۳۸۱ درگذشت.
4. دکتر محمدقلی شمس، پدرچشم پزشکی ایران
وی ملقب به پدر چشم پزشکی ایران از فرانسه است. شمس بنیانگذار بیمارستان چشم پزشکی فارابی به عنوان اولین مرکز تخصصی چشم پزشکی در ایران است. وی هنگام مرگ(سال 75) قدیمیترین عضو انجمن چشمپزشکی فرانسه بود و بارها به ریاست انجمنهای چشم پزشکی مختلف در جهان برگزیده شد.
5. دکتر مسیح دانشوری، اولین متخصص ریه در ایران
وی پزشک متخصص ریه ایران بود. از جمله بیمارانی که با تلاش وی از مرگ نجات یافتند شخصی به نام رزاق منش بود که از ثروتمندان پایتخت به شمار میآمد. لذا پس از بهبود با کمک یکدیگر بیمارستان رزاق منش را در تهران احداث کردند. وی در تاسیس چند بیمارستان دیگر همچون بیمارستان ابوعلی و بیمارستان فیروزآبادی نقش محوری داشت. مسیح دانشوری سرانجام سال 1347 در تهران درگذشت.
6. دکتر هاراطون داویدیان، پدر روانپزشکی نوین ایران
وی از بنیانگذاران روانپزشکی در ایران است. هاراطویان در طول نزدیک به نیم قرن تلاش علمی ممتد و بی وقفه، با تصدی سمتها و مسئولیتهای اجرایی، آموزشی و پژوهشی در سطوح ملی و بینالمللی، منشأ خدمات ارزندهای در رشته روان پزشکی بوده است. استاد هاراطون داویدیان، پدر علم نوین روانپزشکی ایران و نخستین دستیار رشته بیماری های روانی در کشور پس از سالها تلاش و فعالیت در آبان ماه سال 1388 دار فانی را وداع گفت.
7. دکتر جلال بریمانی، پدر نورولوژی مدرن ایران
بریمانی دارای گواهینامه تحصیلات تخصصی در رشتة علوم اعصاب و روانی از دانشگاه پاریس بود. همچنین وی بنیانگذار انجمن علوم اعصاب ایران نیز بوده است. این پزشک بنام اولین مقالات مغز و اعصاب ایران را در مجلات بینالمللی به چاپ رساند و سالها مغز و اعصاب ایران را در جوامع بینالمللی نمایندگی میکرد. "تاریخ روابط پزشکی ایران و فرانسه" (تالیف به فرانسه و فارسی) و "در آسمان ادب" (تالیف به زبان فارسی) از جمله آثار وی هستند. این استاد عالی مقام سرانجام در اسفند 1390 درگذشت.
8. محمد حسین ماندگار، پدر پیوند قلب ایران
وی موسسه پیوند قلب و ریه بیمارستان دکتر شریعتی است و در تابستان 1372 اولین پیوند موفقیت آمیز قلب در ایران را به نام خود به ثبت رسانید. دکتر ماندگار در حال حاضر استاد جراحی قلب دانشگاه تهران است. ماندگار بخش جراحی قلب بیمارستان دکتر شریعتی تهران را پایه گذاری کرد که بعدها این مرکز دانشگاهی به یکی از پرکارترین و مشهورترین بیمارستانهای دانشگاهی تهران در رشته جراحی قلب تبدیل شد.
9. دکتر سیدعلی ملک حسینی ،پدر پیوند کبد ایران
وی نخستین پیوند کبد در ایران از فرد زنده به زنده را انجام داد و در دائرةالمعارف پزشکی به عنوان پدر پیوند کبد در ایران معرفی شد. ملک در دومین دوره چهرههای ماندگار ، به عنوان چهره ماندگار در عرصه پیوند اعضای حیاتی و جراحی عروق شناخته شد. این متحصص حاذق، رئیس انجمن پیوند اعضای خاورمیانه است.
10. دکتر اسماعیل یزدی، پدر دندانپزشکی نوین ایران
وی نخستین مطب محدود به دندانپزشکی را دایر و همزمان در بیمارستان پارس تهران به عنوان مسئول جراحی های دهان و فک و صورت شروع به فعالیت کرد و اولین جراحی های فک را طبق روش روز انجام داد. یزدی سال ۱۳۵۳ به مرتبه استادی ارتقا یافت و به واسطه فعالیت های درخشان دانشگاهی، آموزشی، پژوهشی و اجرایی در سال ۱۳۶۹ به دریافت لوح استادی ممتاز مفتخر شد.